کد خبر:8797
پ
حجت الاسلام رنجبریان در حوزه علمیه امام خمینی (ره)

قرائت های مختلف هرمنوتیک-جلسه دوم

قرائت های مختلف هرمنوتیک حجت الاسلام رنجبریان    «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِینَ».   هرمنوتیک و قرائت‌های جدید از دین   بحث ما صفحاتی از کلام جدید است که یکی از آن صفحات مقوله‌ی هرمنوتیک و بحث قرائت‌های متعدّد از دین است. جلسه‌ی گذشته […]

قرائت های مختلف هرمنوتیک حجت الاسلام رنجبریان


 


 «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِینَ».

 

هرمنوتیک و قرائت‌های جدید از دین

 

بحث ما صفحاتی از کلام جدید است که یکی از آن صفحات مقوله‌ی هرمنوتیک و بحث قرائت‌های متعدّد از دین است.

جلسه‌ی گذشته اشاره‌ی مختصری داشتیم که در واقع مقدّمه‌ای بود و عرض کردیم هرمنوتیک مکاتب و تعاریف مختلفی دارد و به چه شکلی وارد ایران شد. (بحث قرائت‌های مختلف که توجّه دارید مرادف با هرمنوتیک نیست، در واقع هرمنوتیک روش فهم است. مباحثی در هرمنوتیک مطرح می‌شود که آن مباحث بستری برای ادّعای قرائت‌های مختلف می‌شود.

 

پیشینه‌ی قرائت‌های مختلف در ایران

 

بحث قرائت‌های مختلف اوایل دهه‌ی ۷۰ وارد ایران شد؛ یعنی چیزی حدود ۲۰ سال پیش، بیش از ۲۰ سال، عمدتاً توسط دکتر سروش و آقای محمّد مجتهد شبستری که عرض کردیم به نظ می‌رسید حرف‌های مجتهد شبستری فنّی‌تر و علمی‌تر بود. آن موقع این حرف‌ها وارد شد یعنی شبهه، شبهه‌ای نیست که الآن تازه وارد شده باشد و ما مشغول بحث آن شده باشیم. لکن این شبهه در آن دهه وارد شد و نشست و متأسّفانه جای خود را باز کرد. علیرغم تلاش‌های زیادی که صورت گرفت، در مقام پاسخگویی به این شبهه، به این اشکال که این اشکال صرفاً یک پرسش نیست بلکه یک مکتب فلسفی است و در مقابل هم انصافاً کوشش‌های ستودنی صورت گرفت. لکن این شبهه نشست ولی این‌که چه بستری داشت که نشست، مهم این است که به هر حال نشست و با استقبال افکار عمومی مواجه شد.

 

 

آیت الله مصباح و پرسش و پاسخ در مورد هرمنوتیک

 

این‌جا جمله‌ای از آیت الله مصباح (حفظه الله) برای شما می‌خوانم که جمله‌ی معروفی است و لابد شنیده‌اید و در عین حال معرفی یک کتاب هم هست. در جلسه‌ی گذشته یک تعداد کتاب را معرفی کردیم و الآن نیز این کتاب را معرفی می‌کنیم که تعدّد قرائت‌ها از آیت الله مصباح یزدی است. این کتاب، یک کتاب مختصر است. البتّه دعب آیت الله مصباح این نیست که وقتی بخواهند در مورد یک موضوع به صورت علمی و فنّی بحث کنند یک چنین کتاب مختصری برای آن بنویسند بلکه ایشان در سخنرانی‌های پراکنده‌ای که در آن زمان‌ها داشتند، عمدتاً سخنرانی‌های پیش از نماز جمعه یادر دانشگاه‌ها داشتند هر جا که به بحث هرمنوتیک و قرائت‌ها پرداختند آن سخنرانی‌ها جمع‌آوری شده و به صورت این کتاب در آمده است. در پرسش‌ها و پاسخ‌ها و… جمع‌آوری شده و این کتاب به دست آمده است و الّا اگر ایشان بنا داشت کتاب یا پرونده‌ی مستقلی برای این موضوع باز کند یقیناً مفصّل‌تر این کار را انجام می‌داد. امّا نکته‌ای که ایشان می‌گوید، ما ایشان را به عنوان عالمی می‌شناسیم که –من سبقه‌ی علمی ایشان را عرض می‌کنم- به عنوان عالمی که همواره در خطّ مقدّم شناسایی شبهات بوده؛ یعنی در دوران متأخّر هر موقع حمله‌ای به دین می‌شد یکی از افرادی که همیشه با شمشیر جلوی این حملات ایستاده آقای مصباح (حفظه الله) است. حالا ایشان این حرف را می‌زند.

 

 

 

خطر تعدّد قرائات در بیان آیت الله مصباح

 

می گوید: شاید بتوان گفت: مهم‌ترین شبهه برای دین‌زدایی و دور کردن مردم از هدایت الهی و تعالیم انبیاء همین شبهه‌ی تعدّد قرائات است. از روزی که خدای متعال آدم را آفرید و شیطان را برای گمراه کردن او با شیوه‌های گوناگون همّت گماشت هیچ خطری به اندازه‌ی شبهه‌ی تعدّد قرائات دین را تهدید نکرده و به عقاید و باورهای مردم ضربه نزده است. اهمّیّت این خطر به اندازه‌ای است که تمام اهداف انبیاء و کتاب‌های آسمانی را به سادگی از بین می‌برد، زیرا این شبهه اختصاصی به یک دین یا یک کتاب آسمانی ندارد.

 

تحلیل خطر قرائات مختلف از دیدگاه آیت الله مصباح

 

ایشان که یک شبهه‌شناس بسیار ماهری است می‌گوید مهم‌ترین شبهه این شبهه است و از زمان خلقت حضرت آدم (علیه السّلام) تا کنون ما به لحاظ فکری خطری مثل این نداشتیم، چرا؟ به خاطر این‌که –با بیانی که ایشان دارد- کلّاً همه‌ی اهداف انبیاء و کتب از بین می‌رود.

حالا توضیح ذلک، چرا این‌گونه است؟ به خاطر این‌که شما هر جا به دین استناد کنید و بگویید پیام دین این است می‌گویند قرائت شما از دین این است. قرائت دیگری هم وجود دارد که پیام دیگری را از دین در می‌آورد؛ یعنی عملاً این کتاب دین را از اثر می‌اندازد و هیچ چیز محکم و مستمسکی نیست که شما پنجه بزنید و به آن تکیه کنید، همه چیز سست و خنثی است، با همه‌ی برداشت‌ها و مکاتب سازگار است.

این به جهت اهمّیّت بحث که در واقع شبهه‌ای بسیار سر سخت است و نکته‌ای که عرض کردم این است که متأسّفانه این شبهه در فضاهای فکری نشست. یعنی شما الآن بسیاری از شخصیت‌های سیاسی را می‌بینید که پیش فرض آن‌ها در مواضع‌شان این است. مثلاً وقتی می‌گویند شورای نگهبان این کار را انجام می‌دهد می‌گویند شورای نگهبان با چه قرائتی از دین مصوّبات مجلس را با شرع می‌سنجد؟ یا مباحث دیگر.

 

مصطفی ملکیان از نظریه‌پردازان مطرح در زمینه‌ی دین‌شناسی

 

مصطفی ملکیان که بحث‌های اخلاق و دین را مطرح می‌کند که آن هم بحث جدایی است که بسیار مفصّل است و به لحاظ ورود و مطرح شدن بسیار جدیدتر از این بحث است. یکی از پیش فرض‌های جدّی او هم این است. شاید ملکیان به عنوان پرچم‌دار نظریه‌ی قرائت‌های مختلف در ایران شناخته نشود ولی به عنوان کسی که در پیشگاه جدّی او در مباحث دین‌شناسی این است مطرح است و همیشه به عنوان یک اصل برای او است. چطور ما قرآن را حجّت می‌دانیم؟ چطور ما سنّت را حجّت می‌دانیم؟ این تیپ روشنفکران و این تیپ شخصیت‌ها اصل قرائت‌های مختلف را پیش فرض می‌دانند یعنی یک اصل پذیرفته شده.

 

دستاویزهای معمول شدن قرائت مختلف در جامعه

 

از این بدتر این‌که شما در میان عموم هم می‌بینید که این مسئله جا افتاده است. این ‌جا افتادن در بین جامعه یک سری بسترهای اجتماعی دارد و یک سری دستاویزها دارد که إن‌شاءالله آن مباحث را هم عرض خواهیم کرد.

حال به سیری که خودمان دنبال می‌کردیم بر می‌گردیم. ما دو تعریف را خدمت شما گفتیم: ۱-‌ تعریف اصطلاحی، ۲-‌ تعریف ناظر به مراحل و تحوّلات. ریچارد پالمر و تعریف ناظر به مراحل و تحوّلات.

 

معرفی کتاب درآمدی بر هرمنوتیک

 

مواردی که برای شما می‌خوانم جمع‌بندی است؛ یعنی در کتاب‌های مختلف پراکنده است. خوب است این کتاب را هم به شما معرفی کنیم. کتاب‌هایی که دفعه‌ی قبل معرفی کردیم چه در تبیین نظریه‌ی هرمنوتیک، چه در رد آن و این هم کتاب درآمدی بر هرمنوتیک است که دفعه‌ی قبل از آن اسم بردیم. این کتاب اثر آقای احمد واعظی است.

به نظر می‌رسد شاید بهترین کتابی که در تبیین فنّی بحث هرمنوتیک از سوی فضلای حوزوی کار شده است این کتاب باشد. این کتاب را آقای احمد واعظی کار کردند، با تسلّطی که به زبان‌های خارجی دارند منابع دست اوّل این بحث را دیدند و در منابع ایشان هم وجود دارد؛ یعنی منابع ترجمه‌ای زیادی نبوده و ایشان از منابع مستقیم استفاده کردند و بسیار فنّی و مفصّل در این کتاب مکاتب مختلف هرمنوتیک و در مورد دانشمندان مختلف این زمینه را بحث کردند و انصافاً بسیار زیبا کار شده است و خیلی از موارد دیگر که در کتاب‌های مختلف دیدم بحث می‌کنند دارند از عبارات ایشان استفاده می‌کنند و مطالب را می‌آورند بنابراین اگر کسی بخواهد خود هرمنوتیک را به صورت فنی و گسترده و مفصّل بخواند، هم تاریخچه، هم مبانی، هم فلسفه، فکر می‌کنم این کتاب، کتاب مناسبی باشد ضمن این‌که بسیار عالمانه نقدهای آن‌ها را هم بیان کرده‌اند. مطالبی که ما نوشتیم جمع‌آوری از این کتاب و کتاب‌های دیگر است که لبّ لباب‌هایی را خدمت شما عرض می‌کنیم.

 

هرمنوتیک روشی و تشابه آن با علم اصول

 

ما گفتیم هرمنوتیک در واقع یک هرمنوتیک روشی است، یک هرمنوتیک فلسفی است. باید توجّه داشته باشیم که مشکل چندانی با هرمنوتیک روشی نداریم؛ یعنی هرمنوتیک روشی ناظر به روش فهم است. این مسئله‌ای است که ما در دانش اصول فقه‌مان هم داریم. شاید تا حدّی در منطق هم این بحث‌ها را داشته باشیم ولی عمدتاً در اصول فقه داریم که چطور باید فهمید؟ روش فهم چیست؟ در مباحث اصولی ما همیشه به دوستان عرض کرده‌ایم که دانش اصول تنها اصول فقه نیست. اصول، روش فهم است اعم از متون مقدّس مثل کتاب و سنّت یا متون حقوقی یا متون فلسفی یا هر چیزی، شما می‌خواهید بفهمید این فهم یک متد و روش می‌خواهد. دانش اصول مخصوصاً مبحث الفاظ ناظر بر همین بحث است که فرآیند فکر شما باید به چه شکل باشد؟ وقتی شما می‌خواهید چیزی را بفهمید چطور استدلال و استنباط کنید و…

در این قسمت دانشمندان غربی هم تقریباً با ما در خیلی از نقاط مشترک هستند؛ یعنی ما در این زمینه‌ها بحث زیادی نداشتیم. به این مسئله هم توجّه داشته باشید که خیلی از دانشمندان غربی که اسم آن‌ها می‌آید و می‌رود بعضاً کشیش‌های آن‌جا بودند، یعنی فیلسوف بودند، کشیش بودند، بعضی از آن‌ها هم فیلسوف یا کشیش نبودند، بعضی از آن‌ها از دستگاه کلیسا جدا شدند. این مسائل بحث‌های مفصّلی است ولی به هر حال خیلی از این دانشمندان کشیش‌های آن‌جا بودند و در همان فضای تفسیری کتاب مقدّس خودشان تنفّس کردند و صحبت کردند لذا شاید بعضاً مطالب آن‌ها خیلی با ما فاصله‌ای نداشته باشد.

 

چهره‌های شاخص هرمنوتیک روشی

 

در مورد هرمنوتیک روشی من نوشته‌ام (روش فهم، چیزی نزدیک به دانش اصول فقه). هرمنوتیک روشی، که مطابق نظرات کلادینوس، آگوست ولف، شلایر ماخر و دیلتای، این اشخاص چهره‌های شاخص هرمنوتیک روشی هستند، البتّه دیگرانی هم هستند ولی چهره‌های شاخص این‌ها هستند. با تفاوت‌های خاصّ مکاتب فلسفی خودشان، به هر حال هر کدام از این اشخاص یک مکتب فلسفی دارند، این مکتب فلسفی اصول و مبانی خاصّی دارد که ما به آن مباحث کاری نداریم ولی کلّاً این افراد در زمینه‌ی هرمنوتیک روشی کار کرده‌اند و این نوع از هرمنوتیک چندان محلّ نزاع نیست، چرا؟ چون آن‌ها دنبال روش فهم هستند، ما در این بحث چندان بحث و جنگ و دعوایی نداریم.

-‌ اصلاً هنوز وارد آن مقوله نشده‌اند، آن‌ها می‌گویند اگر می‌خواهی بفهمی باید این اصول را رعایت کنی. عین حرفی که من و شما در فقه و اصول بیان می‌کنیم. ما می‌گوییم اگر می‌خواهی بفهمی امر چیست بدان مثلاً امر بر وجوب دلالت دارد یا ندارد؟ فور دارد، تراخی دارد یا ندارد…

مباحثی که ما در اصول می‌گوییم همان است، هنوز وارد آن مباحث نشده‌ایم.

-‌ آن‌ها در هرمنوتیک فلسفی این مباحث را مطرح می‌کنند که در واقع عمده‌ی آن با همین هایدگر و… شروع می‌شود که عرض خواهم کرد.

 

مسئله‌ی هرمنوتیک چطور پیش آمد؟

 

نکته‌ای که در بحث تاریخ هرمنوتیک مدرن وجود دارد… چون گفتیم واژه‌ی هرمنوتیک از فلسفه‌ی یونان وجود داشته است ولی ما چندان کاری با واژه‌ی آن نداشتیم و گفتیم اصطلاح آن برای ما مهم است. این هرمنوتیک مدرنی که از آن این بحث‌ها به وجود می‌آید یک بحث تاریخی در آن مطرح است که معمولاً کتاب‌ها هم به آن پرداخته‌اند، آقای مصباح هم در این‌جا به آن پرداخته است، ایشان هم پرداخته و دیگران هم به آن پرداخته‌اند این است که اصلاً این غصّه‌های چطور مطرح شد و چطور هرمنوتیک روشی به هرمنوتیک فلسفی کشیده شد؟ و اصلاً هرمنوتیک روشی چطور به مسئله تبدیل شد؟ چون اوایل امر این مسئله یک مسئله‌ی بدیهی بود. مثل این‌که شما برای دوست خود نامه می‌نویسید و دوست شما آن نامه را می‌خواند و آن را کنار می‌گذارد. ولی کم کم یک نفر می‌گوید تو درست فهمیدی، مطمن هستی منظور او همین بود؟ شما دوباره نامه را بررسی می‌کنی که مبادا بد متوجّه شده باشی. این‌جا برای شما یک علامت سؤال شکل می‌گیرد و آن این است که خود فهم را خیلی بسیط در نظر نگیر.

 

آغاز هرمنوتیک در دنیای غرب

 

این علامت سؤال در دنیای غرب چه زمانی پیش آمد، چطور پیش آمد؟ در واقع این مسئله به تحوّلات علمی بر می‌گردد که در دنیای غرب رخ داد. می‌دانید که در قرون وسطی همه‌ی شئون دینی، فلسفی، علمی حتّی ادبی و فرهنگی دنیای غرب کلّاً تحت سیطره‌ی کلیسا بود؛ یعنی همه چیز در آن چهارچوب فهم می‌شد، همه چیز در آن چهارچوب حرکت می‌کرد؛ مقوله‌های سیاسی، مقوله‌های فرهنگی، مقوله‌های علمی. تا این‌که آرام آرام در این مقوله‌ها اتّفاقاتی رخ داد که در همان عصر نوزایی و بحث دوره‌ی رنسانس است اتّفاقاتی رخ داد. مثلاً این‌که فهمیدند بعضی از گزاره‌های علمی آن‌طور که ما تا به حال از آموزه‌های دینی گرفته بودیم نیست. مثال معروف آن همین قضیه‌ی گردش خورشید دور زمین است. طبق آموزه‌های کلیسایی خورشید دور زمین می‌گردد امّا آن‌ها کم کم متوجّه شدند زمین دور خورشید می‌گردد. مثل این شده بود که شما بگویید دو ضرب در دو می‌شود چهار امّا مثلاً یک پیامبر یا پیامبرگونه یا عالم دینی بگوید خدا فرموده است دو ضرب در دو می‌شود پنج.

دین من به جای خود، ایمان من به جای خود ولی چه کنم؟ دو ضرب در دو بیشتر از چهار نمی‌شود، من نمی‌توانم از این دست بکشم. هر چقدر شما بگویید ماست سفید نیست بالاخره من دارم می‌بینم. همان قصّه‌های معروف گالیله که پای خود را به زمین زد و گفت: این‌ها می‌گویند تو نگرد ولی تو بگرد و کار خود را انجام بده. قصّه‌هایی که می‌گویند همین است.

این حرف‌ها پیش آمد که بالاخره در واقع اتّفاقات دیگری رخ می‌دهد، یعنی وضعیت دیگری که متفاوت با آن چیزی است که تا به حال دین ارائه می‌کرده وجود داشته. این‌جا جماعتی، شاید بشود گفت مصلحانی پیدا شدند و دیدند دین در حال ضایع شدن است، دین به هم می‌ریزد. آن‌ها گفتند این‌که واضح است، زمین که دور خورشید می‌گردد، یا دستاوردهای علمی این‌طور است، مبادا اشتباه ما از سوی دیگر است؟ مبادا آن را اشتباه فهمیدیم؟ از این‌جا بود که آرام آرام مسئله‌ی… چون متن که متن است، متن را نمی‌توان تغییر داد، این متن کتاب مقدّس است امّا جدا از متن گفتند شاید ما اشتباه فهمیدیم، شاید منظور خالق هم چیز دیگری بود، منظور دین هم چیز دیگری بود و ما در فرآیند فهم اشتباه کردیم. این‌جا بود که این نظر کم کم شکل گرفت که مثل این‌که خود فهم می‌تواند محلّ مطالعه باشد؛ یعنی تا به حال ما هر ضربه‌ای متحمّل شدیم از سوی دین نبوده است بلکه این ضربات از سوی مفسّران دینی بوده است، از کسانی که چیزی را فهمیدند و فهم خود را به دین نسبت دادند. تا به حال این مسئله بسیار بدیهی و طبیعی قلمداد می‌شد که فهم دین همان دین است.

این ادبیات و نوع تقریری که به کار می‌گیرم به این جهت است که می‌خواهم شما فضای حرف‌های سروش را هم متوجّه بشوید. او و نه تنها او بلکه خیلی از صاحب‌نظران دقیقاً همین فضا را شبیه‌سازی می‌کند و می‌خواهند بگویند در ایران هم حکومت دینی بود و همه چیز تحت سیطره بود و آرام آرام پیشرفت‌هایی در حال صورت گرفتن است و این فهم‌ها باید دستخوش تغییر بشود.

آن‌ها گفتند چیزهای که ما فهمیده بودیم به دلیل اشکال در فهم ما بود، از کجا معلوم است که فهم ما یا معرفت دینی ما همان دین باشد؟ دین یک مسئله است و فهم ما مسئله‌ی دیگری است. بحث‌هایی هم که دیدید در دهه‌های اخیر در فضاهای علمی مطرح می‌شد مثل بحث تعارض علم و دین، بحث تعارض عقل و دین و امثال این مباحث در همین فضاها است. آن‌ها می‌گفتند تعارض‌هایی که احیاناً در میان دستاوردهای علمی با آموزه‌های دینی داریم در واقع با خود دین تعارضی ندارند، این‌ها با فهم عالمان و مفسّران دینی تعارض