به مناسبت سالروز رحلت آيت الله اميني (ره)
زمين و آسمان تبريز نور باران بود. بوي گل محمدي در فضاي شهر پيچيده بود. بوي بهار ميآمد. تبريز در شبي رؤيايي به سر ميبرد. صداي حمد و تهليل و تكبير از همه جا بلند بود. علي ـ عليه السلام ـ آن شاهكار آفرينش از خداي كعبه مولودي خواسته بود، خجسته، تا ياد حماسه بزرگ […]
ميلاد نور
زمين و آسمان تبريز نور باران بود. بوي گل محمدي در فضاي شهر پيچيده بود. بوي بهار ميآمد. تبريز در شبي رؤيايي به سر ميبرد. صداي حمد و تهليل و تكبير از همه جا بلند بود. علي ـ عليه السلام ـ آن شاهكار آفرينش از خداي كعبه مولودي خواسته بود، خجسته، تا ياد حماسه بزرگ غدير را زنده كند.
باغبان آفرينش، نداي علي ـ عليه السلام ـ را چگونه بيپاسخ ميگذاشت؟
علي ـ عليه السلام ـ نور خدا، اميد امت، فيض حق بود. دعايش مستجاب ميگرديد. خطة شيران، تبريز به اميد طلوع بامدادي بود كه ناگه بانگ تكبير مؤذن، شب را شكست و از نور خبر داد.
هزار و سيصد و بيست سال از هجرت رسول اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ، از مكه به مدينه ميگذشت كه «آقا ميرزا احمد» صاحب پسر شد. سر به خاك سائيد و طلوع آفتاب زندگي در خانهاش را سپاس نهاد. در كنار بستر كودك جاي گرفت، بغل كرد، بوسيد و بوئيدش. اشك شوق از ديدگانش بسان مرواريدي بر گونه كودك غلطيد.
سيماي طفل با جذبه و نوري كه در آن بود پدر را از خود برده بود. چشم از رخ فرزند بر نميداشت. پدر نام فرزندش را «عبد الحسين» ناميد تا در سير امامت و شهادت و حماسه و ايثار گام نهد و بدين صورت عشق وافر خود به پيشواي سوم شيعيان را از خود متبلور ساخت.
سوره تربيت
روزها گذشت. فرزند به دورهاي از زندگي رسيد كه ميتوانست تعاليم پدر را به جان بپذيرد. او ديگر به بازي كم توجه شده بود و در عالم خيال سير ميكرد. ميخواست بداند بياموزد و در هستي انديشه كند. نخست آموزههاي مادر را فرا گرفت. آيات قرآني و سورههاي كوتاهي كه با اوزان مخصوص جان او را صيقلي ميداد. تا نوبت به تعاليم پدر شد. آقا ميرزا احمد از دانشمندان نامي تبريز كه در سال ۱۲۸۷ هجري قمري در قريه «سُرُدها» از نواحي تبريز متولد شده بود. از سال ۱۳۰۴ براي ادامه تحصيل به شهر آمده و بعد از فراگيري مقدمات، در محضر درس علامه بزرگوار مرحوم حاج ميرزا اسد الله حضور يافت و به مرتبهاي از دانش پژوهي رسيد كه صلاحيت علمي آن بزرگ از طرف زعيم بزرگوار حضرت آية الله ميرزا علي آقاي شيرازي و فقيه برجسته حاج ميرزا علي ايرواني مورد تأييد واقع شد.
علم و عمل از وي شخصيتي برجسته ساخته بود. حْسن سيرت، آراستگي طبيعت و پرهيزكاري وي زبانزد خاص و عام بود.[۱] وي اكنون تربيت فرزند خويش را بر عهده ميگرفت تا به نيكي به بار آيد و با دين محمدي و آئين علوي آشنا گردد. عبد الحسين به چنين پدري افتخار ميكرد و خداي را سپاس ميگفت كه در خانه علم و تقوا تولد يافته و تربيت ميشود.
آموش علوم توسط پدر شروع شد و در طي سالها آموزش ادبيات فارسي و عربي، منطق، فقه و اصول انجام گرفت. عبد الحسين همان گونه كه دروس متداول حوزههاي علميه را فرا ميگرفت و به حفظ اشعاري چون «الفية ابن مالك» در علم نحو ميپرداخت، در سايه هدايت پدر، اشعاري هم از بزرگان دين حفظ كرد.
از اولين شعرهايي كه پدر، فرزند و شاگردش را به آموختن و حفظ آن تشويق كرد، شعري از حضرت علي ـ عليه السلام ـ بود.[۲] او ميدانست همان گونه كه براي علم نحو ابياتي قرار داده شده است تا با حفظ آنها اصول آن علم به آساني در دست باشد، بايد اصول اعتقادات را هم از اين طريق به شاگردان مكتب توحيد آموخت.
عبد الحسين كتابهاي مختلفي در حديث و اعتقادات را نزد پدر خواند و از آنها بهره برد. و مسايل مشكل را با استاد در ميان نهاد و به حل آنها پرداخت. اهتمام به قرآن و حديث، به خصوص به نهج البلاغه، وي را عاشق امام علي ـ عليه السلام ـ كرد. چه نيك به ياد داشت آن سخن گران مايه را كه: «هيچ آيهاي در قرآن كريم نيست كه اول آن «يا ايها الذين آمنوا» باشد، مگر آن كه علي ابن ابيطالب ـ عليه السلام ـ سردار مخاطبان آن آيه و امير و شريف و اول ايشان است».[۳]
قرآن و نهج البلاغه دو كتاب گران قدر براي اين محصّل جوان بود. وي اين دو كتاب را بارها مطالعه كرده و در معاني آن دقيق شده بود. گاهي در مطالعه اين دو كتاب ميگريست و نم نم اشك بر گونهاش جاري ميشد و چون درّي گران مايه در سينة وي نهان ميگرديد.
جدّ وي «مولي نجفعلي» مشهور به «امين الشرع» از اهالي آذربايجان بود كه سال ۱۲۷۵ هجري قمري متولد شده و خويشتن را به علم و ادب و پاكي و پرهيزكاري آراسته بود. آن بزرگ شيفتة جمع آثار ائمه اطهار ـ عليهم السلام ـ بود و از آن جا كه از ادب فارسي و تركي بهرة وافر برده بود، قصايدي چند به اين دو زبان داشت. خانواده عبدالحسين به مناسبت شهادت جدّش به «اميني» معروف شده است. عبد الحسين هم راهي را در پيش گرفته بود كه امين شرع و مدافع اسلام ناب محمّدي و علوي باشد.
هجرت عشق
سال ۱۳۴۲ هجري بود، عبد الحسين بيست و دو سال در كنار پدر با نشست و برخاست او و درسهاي علمي و عملياش، با اسلام و قرآن آشنا شده بود و از محضر بزرگان ديگري چون جناب حاج سيد محمد مؤلف «مصباح السالكين» مشهور به «مولانا» و جناب حاج سيد مرتضي خسرو شاهي صاحب «اهداء الحقير در معني حديث غدير» و جناب شيخ حسين مؤلف «هدية الانام» بهرههاي علمي برده بود.
عشق به امام علي ـ عليه السلام ـ و علاقه به تحصيل عالي وي را به كوي عشق هدايت كرد. «نجف اشرف»، شهري كه سابقة تاريخي آن بر همگان روشن است. حوزه علميه نجف از ديرباز جايگاهي براي رشد و تعالي دانشجويان علوم اسلامي بود و اينك مسافر عاشق ميخواست به شهر علم وارد شود.
عبد الحسين داستان هجرت را با پدر در ميان نهاد. پدر بر قامت برومند فرزند نظري انداخت و با ديدگاني اشكبار بر هجرت فرزند پاسخ مثبت داد. پدر از نداي امام آگاه بود و از جاذبة علي ـ عليه السلام ـ حكايات فراواني به خاطر داشت. چگونه ميتوانست عاشق را از معشوق دور نگاه دارد؟ كه او بيعشق افسرده ميشد و اين بر پدر سخت گران بود. پدر لذت ديدار و هم نوايي با فرزند را از دامن شست و وي را به امام علي ـ عليه السلام ـ بخشيد و فرزندش امام حسين ـ عليه السلام ـ. همان گونه كه فرزند از لذات مادي به حيات جاويد رو آورده بود.
اميني هوا خواه علي ـ عليه السلام ـ بود و خود ميدانست كه علي ـ عليه السلام ـ او را به شهر خويش فرا خوانده است از اين رو ملامت سرزنشگران و كور دلان را به هيچ انگاشت و زير لب زمزمه مينمود:
ملك در سجدة آدم، زمين بوس تو نيت كرد
كه در حسن تو لطفي ديد بيش از حد انساني
شهر نجف با سابقة ديرينه، از عصر شيخ طوسي مهد علم و تقوي و فضيلت بود و بزرگ دانشگاه عالم تشيع محسوب ميگشت و با آشفته بازاري كه در ايران ـ در آغاز كودتا و سپس سلطنت رضا خان ـ به وجود آمده بود، محل مناسبي براي تحصيل به شمار ميرفت.
و اميني در صدد بود با تحصيل در عتبات به جهاد علمي پردازد، عالمي فريادگر شود و مسير حق را تداوم بخشد. وي با هجرت به نجف در صدر تكميل معارف الهي بود. از اين رو در مكتب درس حضرات آيات سيد محمد فيروز آبادي ـ متوفي ۱۳۴۵ هجري قمري ـ و سيد ابوتراب خوانساري ـ متوفي ۱۳۴۶ هجري قمري ـ حاضر شد:
سپاه شقايق
شيخ مصلح سرزمين عشق، اميني در روزگاري به شهر علي ابن ابيطالب ـ عليه السلام ـ وارد شده بود كه با از هم پاشيدن امپراطوري عثماني، عراق به دست انگليسيهاي ناپاك افتاده بود.
وي هنوز شهداي انقلاب مشروطيت را به خاطر داشت كه با مظلوميتي ديگر مواجه شد و در صدد بر آمد تا با ياد شهيدان راه فضيلت، امت متفرق اسلامي را به وحدت و اخوّت اسلامي دعوت نمايد. چرا كه خون شهيدان رايجترين سكه تاريخ بشريت در راه آزادي و استقلال و امت اسلامي است. و اين سكه طلائي نه در ضرابخانههاي آزاديخواهان، بلكه در ضرابخانههاي مستبدان به نفع امت اسلام زده شده است.
علامه اميني زندگي شهداي راه حق و فضيلت را اولين تأليف خويش قرار داد تا با جمع آوري گلهاي بوستان فضيلت امت اسلامي را به بزرگ آرمان الهي سوق دهد. آرمان والايي كه براي تحقق آن رادمردان بسياري وضوي خون ساخته بودند و در محراب عشق به نماز ايستادند.
علامه اميني در اولين تأليف خويش ابداع و ابتكاري به كار برد كه پيش از آن كسي به انجامش موفق نشده بود. با تأليف گرانبهاي «شهداء الفضيلة» گوي سبقت را از همگان ربوده و بر گذشتگان و معاصران خويش برتري يافت. از كتابهاي قديمي كه در معرض نابودي و فراموشي بود گزارشاتي دربارة علماي گذشته و قريب العهد فراهم آورده و به جاودانگي رساند.
بدين منظور بار سفر بسته و كشورها پيمود تا با رنج بسيار، كه براي هر كس تحمل پذير نيست، اين مجموعه از شرح حال را گرد آورد. كتابخانههاي ايران و عراق را زير پا گذاشته و در كتابهاي خطي كمياب به دنبال مرداني گشته كه به راه حق شهيد گشتهاند، وي پس از صرف سالها و ماهها اين مهم را به انجام رساند.[۴] و پس از اين تأليف به عنوان مجاهدي نستوه زبانزد خاص و عام شد.
برخي از دانشمندان اسلامي كه با تقريظهاي خود اين اثر جاودانه را ستودند، عبارتند از:
۱٫ بزرگ مرجع شيعه آية الله سيد ابوالحسن اصفهاني.
۲٫ آية الله العظمي حاج آقا حسين طباطبايي قمي.
۳٫ آية الله شيخ محمد حسين غروي اصفهاني.
۴٫ علامة محقق شيخ آقا بزرگ تهراني.
به اين ترتيب علامه اميني، با «شهداء الفضيلة» مواضع صد و سي تن از علماي دين و پيروان علي ـ عليه السلام ـ و آل علي ـ عليه السلام ـ را از قرن چهارم تا چهاردهم به رشته تحرير در آورد. تا امت اسلامي هم چنان سر فراز و استوار در مقابل فتنههاي دشمنان ايستادگي نمايند.
زماني كه استعمارگران با ترتيب دادن جنگهاي جهاني درصدد بر آمدند تا ملل اسلامي را مورد تجاوز قرار داده و جزو مستعمرات خويش درآورند. اميني با تأليف كتاب شريف شهداء الفضيلة بزرگ اسوههاي شجاعت و ايثار را در مقابل مردم غيور مسلمان سامان داد و آنان را به پايداري و استقامت فرا خواند.
در اين دوره است كه مجتهد مجاهد تبريز، آقا ميرزا صادق تبريزي (۱۲۷۴ـ۱۳۵۱) عليه فساد و استبداد رضا خاني نهضت را شكل ميدهد و آية الله العظمي حاج آقا حسين قمي (۱۲۸۲ـ۱۳۶۶) نهضت خراسان را رهبري مينمايد[۵] و آية الله كاشاني كه تازه از عراق به جبهه جنگ عليه انگليس به ايران آمده است، حركت سياسي خود را در مقابل استبداد رضا خاني آغاز نموده است.
غوّاص بحر معاني
علامه اميني به عنوان محدث، مفسر، فيلسوف و متكلم و فقيه دست به تحقيقات دامنه داري ميزند. شيخ بزرگوار در صدد است فلسفه سياسي اسلام را در هر صورت ممكن براي مردم كوچه و بازار هم قابل فهم نمايد. هر چند كه بعضي از بزرگان علم هم از آن غافل ماندهاند.
با تحقيق و تعليق بر كتاب «كامل الزيارات» ابن قولويه قمي كه از مشايخ شيعه محسوب ميگردد، معتبرترين متون زيارات را در اختيار امت اسلامي قرار ميدهد و با تأليف «اَدَبُ الزّائر لِمَنْ يَمُمُّ الحائر» كه شرح آداب زيارت حضرت امام حسين ـ عليه السلام ـ است، فلسفه زيارت را بيان ميدارد.
در اين باره شيخ مصلح، عبد الحسين اميني سالهاست كه در پاي مكتب درس اساتيد بزرگي نشسته و فقه و اصول و فلسفه و كلام اسلامي را فرا گرفته است. از اين رو «ثمرات الاسفار» را در دو جلد فراهم ميآورد و بر «رسائل» و «مكاسب» شيخ اعظم انصاري حاشيه مينويسد.
هم چنين رسالهاي دربارة «نيّت» مينگارد و رسالهاي در بيان «حقيقت زيارت»، تا به علماي پاكستان پاسخ داده باشد و رسالهاي در علم «دراية الحديث».
علامه اميني با تأليفات گران قدر خويش جنبة علمي و نهاد وقّاد خود را در معرض معاصران قرار ميدهد و از حضرت آية الله العظمي سيد ابو الحسن اصفهاني و حضرت آية الله علامه حاج ميرزا محمد حسين نائيني و حضرت آية الله العظمي شيخ عبدالكريم حائري و حضرت آية الله شيخ محمد حسين كمپاني اصفهاني، اجازه اجتهاد دريافت ميدارد. و به زادگاه خويش تبريز باز ميگردد تا امين الشرع ديار خويش باشد. اما دل او ديگر بار آهنگ نجف ميكند.
اينك او رو به قرآن كريم آورده است تا برنامة زندگي بشر و سعادت و خوشبختي و كام روائي وي را از كتاب الهي استخراج نمايد. شاگرد مكتب وحي آياتي از كتاب مبين را بر ميگزيند و به تفسير آن مينشيند.
ـ سورة اعراف، آية ۱۷۲، «ميثاق الاول»
ـ سورة اعراف، آية ۱۸۰
ـ سورة واقعه، آيه ۷
ـ سورة مؤمن، آيه ۱۱
آن گاه «العِترَةُ الطّاهِرَةُ في الكتابِ العزيز» را مينگارد و حق اولويّت و مولويّت خاندان رسالت را تبيين مينمايد.
شهر آرماني غدير
تأليف رسالات گوناگون، جان شيفتة وي را خوشنود نساخت. لذا بر آن شد، مدينه فاضلة اسلامي را به صورت منقحي امت اسلامي عرضه دارد و داستان سال دهم هجرت را در خاطرهها زنده كند و آن زماني است كه استعمارگران با حيلههاي خاص خود امپراطوري عثماني را از بين بردهاند و در عرصة عقيدتي دولت سنّي مذهبي را كه به عنوان حكومت اسلامي بر سرزمين پهناوري حكومت ميكرد، از صحنه خارج ساختهاند. علامه اميني به عنوان آسيب شناس اجتماعي، اين گونه تشخيص داد كه با زوال دولت عثماني نبايد به دولتهاي استعمارگر اجازه داد، تا جايگزين دولت و لو ظاهر اسلامي شوند.
از ديدگاه او، امت اسلام كه با زوال دولت ۶۳۲ ساله عثماني روبرو گشته است، و تلخيهاي بسيار چشيده، بهتر است، نظام مدينة فاضلة اسلامي را كه در آن اصل بنيادي غدير مطرح است، تجربه نمايد. نظامي كه پيامبر جز به آن سفارش نفرموده است.
علامه اميني با تأليف «الغدير» خاطرات عصر نبوي را تجديد ميكند، عصري كه سروري از آن امت قرآني است و رسول اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ رهبري آن را بر عهده دارد و بعد از خود، ولايت علي بن ابي طالب ـ عليه السلام ـ را معرفي كرده است.
اميني، احياگر سنت نبوي، با «الغدير» جلوههاي شوكت و عظمت امت اسلامي را در خاطرهها زنده ميدارد و اصل اصيل و محور حكومت قرآني، جريان غدير خم را ياد آور ميشود.
اميني در عصري زندگي ميكند كه شكست دولت عثماني روي داده است. شكستي كه اگر «اصل غدير» و رهبري امت آن گونه كه پيامبر اسلام و قرآن كريم فرموده، اجرا ميگرديد، روي نميداد و انگليس را جرأت آن نبود كه عراق را جزء مستعمرات خويش در آورد.
اميني احياگر مدينة فاضله قرآني، با قرآن و حديث و شعر و حماسه، مباني فلسفه سياسي اسلام را به جهانيان ابلاغ نمود. وي علاوه بر اين كه با رجوع به قرآن و سنت و رعايت موازين «سند شناسي» و «نقد حديث» حقائق غير قابل انكاري را پيش چشم امت اسلامي نهاد و مسأله اختلاف اهل يك كتاب و قبله را از ميان برداشت. جهانيان را به اين مسأله واقف ساخت كه فلسفه امامت و رهبري از اصول شناخته شده تشيع، از مباني اصيل اسلامي است كه با رعايت آن حكومت اسلامي برقرار ميگردد، آن گونه كه در صدر اسلام رسول اعظم الهي و امير مؤمنان با تكيه به اين اصل، حكومت اسلامي را بنياد نهاده و حيات سياسي اسلام را استمرار بخشيدند.
علامه مصلح با نقد آثار و تأليفات كساني چون «ابن تيميه»، «آلوسي»، «قصيمي» و «رشيد رضا» در صدد بر آمد وحدت و اخوت اسلامي را در جهان اسلام بگستراند و تخمهاي نفاق و تفرقه را بخشكاند. وي در پي اسناد حديث غدير، بيست و چهار كتاب تاريخي، بيست و هفت محدث و چهارده مفسر قرآن و هفت متكلم اسلامي را مييابد كه به نقد حديث غدير پرداختهاند. آن گاه راويان حديث غدير از صحابة پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ را به ترتيب حروف الفبا ذكر ميكند.
وي يكصد و ده تن از اصحاب را نام ميبرد كه حديث غدير را روايت كردهاند و به نام هشتاد و چهار تابعي اشاره مينمايد. سپس طبقات راويان حديث غدير از علما را بر ميشمارد از علماي قرن دوم هجري تا قرن چهاردهم سيصد و شصت تن را ذكر ميكند كه به نقل از حديث شريف غدير موفق شدهاند و علامه مجاهد براي يافتن مدارك معتبر بارها به اقصي نقاط جهان مسافرت مينمايد تا آن چه را كه از دين الهي در مورد خلافت كبري فرود آمده، به امت اسلام برساند. وي نخست در كتاب گران قدر الغدير به آياتي كه در خصوص امير مؤمنان علي ـ عليه السلام ـ فرود آمده، ميپردازد، برخي از اين آيات نوراني عبارتند از:آية تبليغ[۶]، آية اكمال دين[۷]، آيات سورة معارج[۸]، آيه ولايت[۹]، سوره هل اتي. هم چنين احاديث نبوي و سخنان پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ را با آميختگي شگرفي در آغاز و انجام سخن و يا در مقام استدلال و تأييد و تضمين ياد آور ميشود كه بعضي از اين احاديث به قرار زير ميباشند.
حديث غدير و ولايت، حديث أخاء، حديث منزلت، حديث ثقلين، حديث علي مع الحق و الحق مع علي، حديث تبليغ، حديث انذار العشيرة، حديث اِنَّ علياً اوّل من اسلم و آمن و صلّي، حديث ردّ الشمس، حديث سد الابواب، و صدها حديث ديگر كه در فضل و بزرگي وصي بر حق حضرت رسول اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ، بر زبان پيامبر اسلام جاري گشته است.
دكتر سيد جعفر شهيدي كه خود در نجف و تهران از ياران آن فرزانه بود، نقل ميكند كه روزي علامه اميني به من گفت:
«براي تأليف «الغدير» ده هزار جلد كتاب خواندهام».
وي در ادامه سخن ميگويد:
«او مردي گزافه گو نبود. وقتي ميگفت كتابي را خواندهام، به درستي خوانده و در ذهن سپرده و از آن ياد داشت برداشته بود».[۱۰]
علامه نستوه پس از بررسي اسناد حديث غدير و اثبات واقعه مهم عصر نبوي، شاعران چهارده قرن را كه از سفرة قرآن توشه برداشته بودند، به شهادت آورد. تا هم يادي از نام آوران و مبارزان مكتب ارجمند علوي كرده باشد و هم فضايل امام علي ـ عليه السلام ـ، وصي حضرت رسول اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ را به اثبات رساند. وي ادب متعهد شيعي را يكي ديگر از حجتهاي واقعة غدير دانست و براي فراهم آوردن شعر بزرگ مردان فضيلت سالها تلاش پيگير نمود. تا علاوه بر گرد آوري شعر حماسه سرايان غدير، اشتباهات عمدي محققين مغرض را بر ملا سازد.
سال ۱۳۶۴/۱۳۲۴ چاپ اول كتاب الغدير در نجف آغاز ميشود و تا نه جلد آن به طبع رسيده و در سراسر ممالك اسلامي و غير آن منتشر ميگردد. با انتشار كتاب گران مايه «الغدير» سيل نامهها و ستايشها به دانشمند فرزانه و علامه خبير ارسال ميشود. اين تقريظها گاه از دانشمندان بزرگ شيعه و اهل سنت است و گاه از پادشاهان كشورهاي اسلامي.
نكته واحدي كه در تمام ستايشها به چشم ميخورد. پذيرش غدير است به عنوان محور حركت اسلامي و بنيان حكومت ديني و مذهبي اسلام. پادشاهان فرصت طلب درصدد هستند تا اين جنبش ديني را به نفع خود به پايان رسانند ولي دانشمندان از جايگاهي بيغرضانه به مسأله ميانديشند و در حقيقت زنجير متصل به وحي را بعد از قرنها به راهنمايي مصلح بزرگ حضرت علامه اميني مييابند.
شيخ محمد سعيد دحدوح از دانشمندان متتبع و امام جمعه و جماعت «اريحا» از نواحي حلب نامهاي اديبانه به مؤلف «الغدير» نگاشته و در آن اين گونه ميگويد:
«آقاي من، كتاب «الغدير» را دريافت كردم و آن را مورد مطالعه قرار دادم … قبل از آن كه در امواج انبوه معاني آن وارد شوم نيروي فكر و انديشهام در آن شناور گشت و شمهاي از آن را با ذائقة روحي خويش چشيدم. احساس نمودم كه اين همان يگانه سرچشمه و منبع آب گوارائي است كه هرگز دگرگون نشود. اين منبع جوشان معاني از آب باران صافتر و گواراتر و از مشك خوشبوتر است…».[۱۱]
بوستان هدايت
صاحب الغدير سال ۱۳۷۳ هجري قمري، هشت سال پس از انتشار نخستين جلد «الغدير» به تأسيس كتابخانهاي اقدام نمود كه نام آن را «مكتبة الامام امير المؤمنين ـ عليه السلام ـ» نهاد و در روز عيد غدير افتتاح كرد.
آغاز فعاليت اين كتابخانه با ۴۲۰۰۰ جلد كتاب خطي و چاپي بود. در تأسيس اين كتابخانه نسخههاي خطي از كتابخانههاي معتبري تهيه شد.
وفات
تلاش بيپايان، معمار مدينة غدير را دچار فتور جسمي كرد و بيمار شد. بيماري اندك اندك رو به فزوني گرفت. وي از كار باز ماند. كتاب از جلو ديدگانش دور شد و قلم از حركت ايستاد. بيماري و بستري شدن علامه حدود دو سال به طول انجاميد و معالجات خارج از كشور هم مفيد واقع نشد تا اين كه آيتي از آيات الهي و عاشقي از عاشقان ولايت و مجاهدي نستوه روز جمعه ۱۲ تيرماه ۱۳۴۹ برابر ۲۸ ربيع الثاني ۱۳۹۰ هجري قمري نزديك ظهر بدرود جهان گفت. وي كه همواره در نماز بود و جز به عبادت خداي كعبه و خدمت به مولود آن كاري ديگر نداشت، در شصت و هشت سالگي از دنيا رفت و جهاني را در غم ارتحال خويش فرو برد.
الغدير وي چراغ خانة دلهاي با صفا شد و مشعل هدايت امت اسلامي.
————————————————————————
[۱] . الغدير، علامه اميني، ج ۱، ص ۱۵۶، ترجمه، مقدمه.
[۲] . (ر.ك: همان، ج ۲، ص ۲۵؛ ترجمه، ج ۳، ص ۴۳ـ۴۴).
[۳] . اعتقادات، شيخ صدوق، ص ۱۱۰٫
[۴] . «شهداء الفضيلة»، مقدمه، استاد دانشمند شيخ محمد خليل الزين عاملي، ص ۴٫
[۵] . انديشة اصلاحي در نهضتهاي اسلامي، محمد جواد صاحبي، ص ۲۰۹ـ۲۰۸٫
[۶] . مائده، ۶۷٫
[۷] . مائده، ۵٫
[۸] . معارج، ۳ـ۱٫
[۹] . مائده، ۵۵٫
[۱۰] . حماسه غدير، محمد رضا حكيمي، ص ۴۸۰٫
[۱۱] . الغدير، ج ۱، ترجمه، ص ۱۶ و ۱۷٫