کد خبر:13042
پ

جلسه اول محرم سال۱۳۹۸

آیت الله اخوان در روز اول دهه دوم محرم سال ۱۳۹۸ در مسجد مدرسه علمیه امام محد باقر (ع) به سخنرانی پرداختند که مشروح این جلسه تقدیم می گردد.


 

بسم الله الرحمن الرحیم

یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ لَقَدْ عَظُمَتِ الرَّزِیَّهُ وَ جَلَّتِ الْمُصِیبَهُ بِکَ عَلَیْنَا وَ عَلَى جَمِیعِ أَهْلِ الْإِسْلَامِ وَ جَلَّتْ وَ عَظُمَتْ مُصِیبَتُکَ فِی السَّمَاوَاتِ عَلَى جَمِیعِ أَهْلِ السَّمَاوَاتِ.

 

 

می گویند آقای بروجردی در درس خارج شان هم یک موقعی از اشعار الفیه میخواندند و استناد میکردند به آن، اما خودشان عملا گاهی از اوقات دارند این سیستم را حذف می کنند با اینکه در مقام افتخار عملا یک جور دیگری عمل میکنند. یثبتون فی الاصول ما یعدلون فی الفتاوی. این یک روش خیلی مفیدی است که انسان در غالب سرود، بعضی مفاهیم اشعار یا کلمات، نقض، اینها به خاطرش بماند.مثلا من باب مثال عرض می کنم در علم لغت مثلا در نصاب وقتی میخواندند، نصاب یک کتابی بود این را الآن در برخی از این مهد ها و کودکستان ها رقص یاد می دهند آن زمان نصاب یاد می دادند. حالا نتیجه اش این می شود وقتی می آید بیرون سگ بغل میکند، آن موقع خب با قرآن سر و کار داشت. مثلا می خواست یک لغاتی را حفظ کند، مثلا می رسید به لغت جعفر، میگفت: جعفری دیدم که بر جعفر نشست.جعفری میخورد از جعفر گذشت.با این سرود یاد می داند به بچه لغت جعفر را. حالا آن موقع هم نمی فهمید دوسال بعدش می فهمید. سه سال بعدش می فهمید. اما الآن می بینی این سیستم هم گاهی ضعیف شده و می خواهند یک کارهایی بکنند بعد آن کارها هم هنوز جواب نمی دهد.

 

منم طلبم در خود این نیست، این را یک مقدمه ای کردم برای این عرض. مرحوم امام(ره) در وصیت نامه شان که نگاه بکنی در یکی از قسمتهای وصیت نامه به بیان افتخارات شیعه می پردازد، در یک قسمتی از وصیت نامه. وصیت نامه امام یک مجموعه ای است از مطالب رفیع و بلند از همان اولش هم شروع می شود از همان بای بسم الله امام مطالب رفیع بلند عرفانی را مطرح می کنند. حالا یک عده ای در صدد این هستند که بگویند امام آخر عمری دست از عرفان کشیده است. این هم خودش یک رقم با واقعیت شخصیت امام درافتادن است. امام اول وصیت نامه بعد از بسم الله و الحمدالله، رفیع ترین مطلب عرفان را مطرح می کند که بعد از اینم دیگر عرفان بحثی ندارد در مباحث عرفان نظری. الحمدُللَّه و سُبحانَکَ؛ اللهُمَّ صلِّ علی محمدٍ و آلهِ مظاهر جمالِک و جلالِک و خزائنِ اسرارِ کتابِکَ[۱]  از اینجا یک مجموعه ای است از معارف. امام هم معارف توحیدی هم معارف اعتقادی و کلامی هم مباحث اجتماعی که آن هم شاخه ای است از معارف تا می رسند به بحث افتخارات شیعه در افتخارات شیعه امام به ذکر زیارات و ادعیه می پردازد. این را نگاه بکنید آنجا امام افتخار میکند که زیارت جامعه کبیره از ماست، زیارت عاشورا از ماست.دعای کمیل از ماست. اینها بلا تشبیه من در مقام تشبیه نیستم مثل اون سرودهایی که معصوم (ع) اینها را به یاد داده است تا اینکه ما تا زنده هستیم در اینها مرور کنیم و هر مرتبه بابی از معارف را به می گشاید. هرچه پیشتر می رویم باب بیشتری از معارف را میگشاید. یک موقعی مرحوم امام می فرمودند که من وقتی در برخی ادعیه که تامل میکنم. حالا ببینید باید امام را در نظر بگیرید. یک شخصیت جامعی هستند که علاوه بر فقه و اصول در مباحث فلسفی، در مباحث حکمی یک شخصیت جامع هستند. ایشان میفرماید من در برخی از فقرات دعای کمیل آنچه که تامل می کنم به نتیجه نمی رسم و گیج می کند من را. این همین دعای کمیلی است که ما شب های جمعه میگیریم دستمان یک موقع و در آن هم چرت میزنیم. خب بد هم نیست ما هم مثل آن بچه ای که به او یاد می دادند بِتَا فَعَلْتَ وَأَتَتْ وَيَا افْعَلِي. وَنُونِ أَقْبِلنَّ فِعْلٌ يَنْجَلِي[۲] این را اول به او یاد می دادند بعد ها وقتی در مباحث عرض میکنم تفسیری می رسید به این آیه می فهمید که این تاء کدام تاء است و آنجا معنای آیه را می فهمید . آنجا نون تاکید ثقیله را که می دید در آیه مبارکه می فهمید این چیه؟ بعد از آن تاکید را می فهمید یعنی چه؟ آن موقع فقط شعرش را حفظ میکرد حالا  مفاهیم را هم می فهمد. در ادعیه و زیارات ما مفاهیم خیلی رفیعی داریم. بسیاری مفاهیم رفیعی داریم. گاهی از اوقات در روایات مفاهیمی داریم که آن غایت فکر اهل عرفان که به او رسیده مطلبی را گفتند در همین اولیات روایات می بینی. یک موقع مجلسی بودم بنده شاید نزدیک ده سال، شاید بیست سال، شاید سی سال پیش بود الآن یادم رفته.بودم و بعضی از آقایان اساتید دانشگاه بودند بعضی از آنها هیئت علمی بودند الآن هم هستند. صحبت ابن عربی شد که او واضع برخی اصطلاحات است که اگر این اصطلاحات نبود آن مفاهیم را ما نمی توانستیم با کلمات به هم انتقال بدهیم باید از جملات استفاده می کردیم. اصطلاحات خاصیتش این است وقتی می گوید لولا الاصطلاحات لقتلت العلوم اگر اصطلاحات نباشد علوم از بین می رود یعنی مفهومی را میخواهد انتقال بدهد با این اصطلاحات انتقال می دهد که اگر این اصطلاحات نباشد باید یک جمله بگوید تا این مفهوم را بتواند انتقال دهد. یکی از اساتید محترم داشت می گفت، مرد متدینی هم هست، صالح هم هست. و تخصصش هم در همین مباحث بود و دکتری اش در همین رشته ها بود می گفت که بله این وضع این واژه توسط ابن عربی است اگر او نبود ما به این مفاهیم نمی رسیدیم. در آنجا بعد بحث هویت شد و اینکه هو هو ای که ابن عربی  میگوید منظور مباحث رفیعی است و اینها.من آنجا گفت این ها در کلمات ائمه(ع) هست و تصور نکنید نیست اینها. آن آقای دکتر مرد محترمی است خب و پایبندی و در اصطلاح آنها تعصب ما را به مکتب اهل بیت (ع) را می دانست با کمال احترام به من گفت فلانی من با کمال احترامی که برای شما قائل هستم واقعیت مطلباین است که به نظرم میرسد این را شما از روی تعصب می گویید و الا این مفاهیم چطور از ائمه رسیده است؟ گفتم رسیده است. به من باز محترمانه گفت من با همه احترامی که برای شما قائل هستم تا نبینم به چشمم باور نمی کنم. من آنجا به صاحی البیت گفتم آیا شما احتجاج طبرسی دارید؟ گفت نداریم. گفتم اگر احتجاج بود من به شما نشان می دادم. شاید هفت هشت سال از این مجلس گذشت ایشان هم رفت سربازی اش را انجام بدهد چون مدرکش هم دکتری بود با رتبه بالا سرباز شد و مثلا ستوان و اینها اینطوری. خدمتش را انجام داد و چند سال گذشت یک جلسه باز ما هم همدیگر را دیدیم. آنجا کتاب احتجاج بود گفتم دکتریادت می آید آن بحثی را که با هم کردیم گفت آره یادم هست و از آن موقع فکرم را مشغول داشته است. احتجاج را باز کردم حدیث ابا هاشم جعفری را آوردم. این مجلس شبیه همان مجلس بود وقتی نگاه کرد حدیث را بوق زد. به این دوستانش گفت راست می گوید عین عبارات است عین عبارات است عین عبارات است. آنجا اباهاشم جعفری از امام (ع) می پرسد اینکه ما می گوییم خداوند متعال دارای اسماء و صفات است أ هی هو؟ همان بحث اینکه آیا صفات و اسما عین ذات است یا جلوه ذات است؟ خب این یکی از پیچیده ترین از مباحث فلسفه است و بین فلاسفه و عرفا دعواست. اصلا معرکه است اینجا.بین مرحوم آقای آشیخ محمد حسین اصفهانی مرحوم کمپانی که الآن بین حوزه ها خیلی جایگاه دارد آشیخ محمد حسین خیلی ایشان جایگاه دارد در حوزه ها خصوصا در فقه خصوصا در بحث صلاه مسافر. در بحث صلاه مسافر اینطور می گفتند که اگر کسی بحث صلاه مسافر آشیخ محمد حسین اصفهانی را ندیده باشد، این در موضوع قواطع سفر خوب به نتیجه نمی رسد. ایشان در حوزه ها اینطوری موقعیت دارد. خب ایشان فیلسوف هم بوده است.بین آقای آشیخ محمدحسین و بین سید احمد کربلایی اصلا معرکه به پا شده است که آیا صفات عین ذات است یا جلوه ذات است. گفتم ببین آقای دکتر از امام جواد(ع) یا از امام رضا(ع) در احتجاج  طبرسی است در ضمن روایت. اصلا متحیر مانده بود که عجب. گفت اگر من نمی دانستم و این عبارت را نگاه می کردم خیال می کردم یک عبارت فتوات است یا یک عبارتی است از فصوص. عجیب است که معصوم اینها را فرموده است.این زیارات و ادعیه ما اینطوری است.یعنی در آن مفاهیم بسیار و بلندی هست که مثلا دعای مکارم الاخلاق را آن ورودش بیاید به دست تو. وقتی شما این دعای مکارم اخلاق را میخوانی بدون تعارف از هر کتاب اخلاقی شما را این دعا بی نیاز می کند. اگر انسان ببیند حضرت سجاد (ع) چه می فرماید. چه در مسائل معیشت چه در مبااحث معاشرت، عشرت چه در مسائل اخلاق فردی و شخصی. حضرت سجاد(ع) در غالب ادعیه و مناجات دارد می آموزدکه انسان باید چه جوری زندگی کند. یک آدم باید چه جوری زندگی کند. خدایا به من توفیقی بده که در پیری ام من غنی باشم از حیث دارایی دنیایی. خب حضرت دارد این را به ما یاد می دهد در اقتصاد یک جوری زندگی کنیم که پس انداز داشته باشیم برای سن پیری مان. دارد حضرت این را می فرماید که فرهنگ اسلام این را دارد به ما می رساند. خدایا به من یک طوری توفیق بده که من از دستم همسایه ناراحت نباشد یعنی یک طوری انسان باید زندگی کند که همسایه اش با او  در مقام معاشرت خوب باشد امثال ذلک. همینطور فقره فقره فقره همه اش در مقام مناجات، با خدا حرف زدن، اما در عین حال می آموزد که یک انسان باید چگونه زندگی کند. آن مسائل اقتصادی اش، این مسائل اجتماعی اش و مسائل خانوادگی و امثال ذلک. ما مبادا با ادعیه و زیارات فقط به دید یک تخاطو عادی بنگریم. گاهی مثلا برخی می گویند مثلا زیارت عاشورا غیر چندتا سلام و لعن چی دارد؟ رفیع ترین مباحث در همین زیارت عاشوراست. شاید برخی از این مباحث در هیچ جای دیگری نباید یا اینکه دعای شریفه رجبیه. برخی از عمیق ترین مباحث توحیدی در همین دعای شریفه رجبیه است از عمیق ترین مباحث توحیدی. یعنی شما می بینید یک موقع سندش ضعیف است. خب سند برای کشف عرض میکنم صدور از معصوم این که موضوعیت ندارد که طریقیت دارد. این نیست که حالا اگر سندش ضعیف بود این حتما مجعول است.این حرف باطلی است. اصلا خود سند خودش دارد برای ما یک رقم راه نشان می دهد برای رسیدن به مطلوب ما. حالا این نیست که سند ضعیف بود که بود این که چیزی را ثابت نمی کند. الآن رادیو بی بی سی یک چیزی می گوید حالا می گوید. می گوید سیلی آمده است نصف افغانستان را برده است او بی بی سی است سند ضعیف است پس افغانستان سر جای خودش هست. تغنیک عن اثباته مشاهده یک عکس نگاه کن همه را برده ست. بگو این عکس را هم یک کافر گرفته است. خب کافر گرفته باشد. این ها می خواهد یک رقم ما را با آن حقیقت نزدیک بکند، حالا یکی از آنها هم سند است. یکی از راه هایی که توجه می کنند به اینکه این روایت، این زیارت صادره از معصوم است، آن مفاهیم رفیعی است که در این ها هست. حالا یک مفاهیمی است که طرف منطقی است در حد منطقی بودن خودش، می بیند که امیرالمومنین(ع) در خطبه اول نهج البلاغه مباحث منطقی دارند. می گوید پس این صادره از معصوم است. خیال می کند همه اش همین است . فَمَنْ وَصَفَ اللَّهَ سُبْحَانَهُ فَقَدْ قَرَنَهُ وَ مَنْ قَرَنَهُ فَقَدْ ثَنَّاهُ وَ مَنْ ثَنَّاهُ فَقَدْ جَزَّأَهُ وَ مَنْ جَزَّأَهُ فَقَدْ جَهِلَهُ[۳]می گوید خب این الآن معصوم دارد قیاس شکل اول می چیند. خود مطلبم درست است اصلا سند هم نمی خواهد. این این اندازه اش را فهمیده است و برخی از مباحث انقدر رفیع است،اینقئر عظیم است، اینقدر بزرگ است که وقتی اگر کسی یک عمر کار نکرده باشد اصلا نمی فهمد آن عمق را، آن مبانی عمیق را نمی فهمد. در مباحث ریاضی کسی که دو سال برود مدرسه سه سال چهار سال حالا پنج سال برود مدرسه. چند سالی برود ریاضیات را می فهمد در حد دو دو تا چهار تا دو سه تا شیش تا دو چهارتا هشتا. این ها را می فهمد. آن هم به حفظش می فهمد اما مباحثی مثل سینوس و کسینوس و تانژانت و این ها را نمی فهمد اینطوری که. حالا اگر یک معادلعه ای را بیاورند پیش او را بگذارند و در آن، آن مفاهیم را پیاده کرده باشند چون نمی فهمد می گوید خب این را چه کسی گفته است؟ میگویند فلانی گفته است. می گوید بابا شر و ور گفته است. چون نمی فهمد می گوید شر و ور گفته است. اما اگر همان معادله را پیش یک دانشمند بزرگ ریاضی بگذارند حل بکند یا بگوید این به نظرم یا باید مثلااین مال انیشتین باشد باید یا مثلا مال استیو هاوکینگ باشد. هر کسی نمی تواند آن را پیاده کند. این آن تعمق در مفاهیم است که خود تعمق در مفاهیم یک بحثی است. زیارت عاشورا یکی از عمیق ترین مفاهیم توحیدی را در بر دارد. زیارت جامعه کبیره از مفاهیم عمیق ولایی درش هست و هکذا سایر زیارات. حالا یکی از این ها را من میخواهم خدمت شما عرض بکنم. حافظ یک بیتی دارد می گوید:

 

جز صدای سخن عشق ندیدم خوش تر      یادگاری که در این گنبد دوار بماند

 

خب این دارد در این بیتش چندتا مطلب می گوید: یکی می گوید آنچه که در این گنبد دوار یعنی این جهان حادث می شود ماندگار است. آنچه که در این جهان دارد حادث می شود ماندگار است از بین نمی رود. خب این یکی از پیچیده ترین مفاهیم فیزیکی امروز است که آیا اموری که در این جهان حادث می شود را می شود اینها را از بین برد، پاکش کرد یا نمی شود از بین برد. واقعا وقتی انسان می رسد به این بیت حافظ می گوید این چقدر آدم عمیقی بوده است واقعا خودش فهمیده دارد چه می گوید یا نفهمیده؟ یک موقع کسایی هستند که خودشان هم نمی فهمند که دارند چه می گویند، می پرونند. شیخ احمد احسایی یک موقعی کتابی نوشت به نام شرح حکمت العرشیه. حکت العرشیه ملاصدرا را شرح کرده بوده است. این کتاب دست به دست می شود تا می رسد به دست آخوند ملا علی نوری. به به به چقدر کتاب خوبی است، چقدر عالی است به به مدام از این کتاب تعریف میکند، تکریم می کند، کتاب جا پیدا می کند. سال ها می گذرد شیخ احمد احسایی به شرحی که نوشته بوده است شرح الشرح می نویسد. شرح الشرح. این شرح الشرح که می رسد به دست آخوند ملا علی نوری، نگاه می کند می اندازد آن طرف و می گوید: ای بابا ما خیال می کردیم این نکاتی که گفته، خودش فهمیده چه گفته است. حالا که شرح داده است دیدیم نفهمیده خودش. این اصلا نمی فهمد خودش که حکمت چه چیزی است؟می اندازد آن طرف. یک موقع کسانی هستند نکته پرانی می کنند اما خودشان نمی فهمند چه میگویند. همان نکته را بگویی تحلیلش کن نمی تواند از پسش بربیاید. ممکن است یک موقعی کسی اینطوری باشد. اما این هست الآن در کلام حافظ: جز صدای سخن عشق ندیدم خوش تر. می گوید هر صدایی که در این عالم منتشر می شود ماندگار است اما ماندگار تر از سخن عشق ندیدم. آن چیزی که ماندگاری دارد، ثبوت دارد آن کلام عاشقانه است که ماندگاری دارد. باقی هم ماندگاری دارد اما مثل کلام عاشقانه نیست. یکی از عاشقانه ترین کلام  سخنی است که محب به محبوبش سلام می رساند. این از عاشقانه ترین کلام هاست. می گوید:

 

نامه و پیک از چه فرستی به من       خویش بیا بوسه به پیغام نیست

 

این مفهوم با این مقدمات که عرض کردم این در زیارت عاشورا آمده است، آن هم با یک جلالت و رفعت عظیمی. آن چیست آن جلالت و رفعت؟ شما رسیدی به سیدالشهدا(ع) می خواهی سلام بکنی رسیدی به هفتاد و تن می خواهی سلام بکنی. یک موقعی می گویی سلام علیکم. حالا آدم کسی که با او قهر باشد سلام هم بکنی می بینی اصلا جواب هم نمی دهد. یا اصلا شان جواب ندارد. این اصلا آدم نیست که بخواهم به او جواب بدهدم. او می گوید سلام علیکم این کله اش را ایطور میکند. سرش را اینطور بر می گرداند. اما یک موقعی هست شما سلام بزرگی را می رسانی به او. سلام بزرگی را می رسانی. سابقا رسم بود سلاطین، اعیان و اشراف، خب این ها که هرکسی را به حضور نمی پذیرفتند، یک کسی اگر می آمد در میزد و می گفت من پیامی آورده ام از بزرگی، این را راه می دادند. می گفتند شاید این از شخص مهمی پیام آورده است. در قرآن هم هست أُلْقِيَ إِلَيَّ كِتَابٌ كَرِيمٌ[۴]  هدهد آمده نامه را انداخته است بالقیس این نامه را برداشته است و می گوید این کتاب، کتاب بزرگوارانه ای است. یعنی نامه که هست حامل پیام است این باید تکریم بشود. ببینیم در این پیام او چه گفته است؟حالا یک موقعی است من میخواهم به امام حسین(ع) سلام بکنم، امام حسین(ع) از عالم تکلیف ظاهری خارج شدند به حسب ظاهر. این تکلیف ظاهری که من سلام میکنم حتما حضرت به من جواب بدهند برای این عالم است. حضرت نمی خواهد اصلا به من جواب بدهد، نمی خواهد جواب بدهد. آیا راهی هست که ما یک جوری به حضرت سلام بکنیم که ماندگار باشد سلام و حضرت حتما به ما جواب بدهد؟ این می شود همان عاشقانه ترین کلامی که می شود فرض کرد.این هست در زیارت عاشورا.

 

من این را در سایر زیارات ندیدم. اینقدر این زیارت شخص را بالا می برد بالا می برد. حالا رجوع کنید به شروح و اینها، نوعا این مطلب را ازش غفلت کرده اند و رد شده اند. یا صلاح ندیده اند این را مطرح کنند. انقدر این کسی که زیارت عاشورا می خواند به او در مکتب معصوم به او اهمیت داده شده است و بزرگداشت شده است و او را تکریم کرده اند، شانی را که به او داده اند شان جبرئیل است. این کس که دارد زیارت عاشورا را انجام می دهد. چرا؟ حبرئیل که می رسید خدمت رسول خدا عرض می کرد که حقت به تو سلام می رساند. خدای تو به تو سلام می رساند.این پیک شدن برای سلام رساندن شان جبرئیلی است. در زیارت عاشورا اول می گوید اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَابْنَ رَسُولِ اللَّهِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَابْنَ  َمیرِالْمُؤْمِنینَ و َابْنَ سَیِّدِ الْوَصِیّینَ ، حضرت می خواهد جواب بدهد، می خواهد جواب ندهد. اما می رسد به یک فقره ای که انقدر کلام عاشقانه است که امام(ع) حتما  بهش التفاط می کند. علیک یا علیکم هردو، مِنّی سَلامُ اللَّهِ من دارم سلام خدا را می آورم و به تو می دهم ای حسین! التفاط کنید! می تواند حضرت سیدالشهدا سربرگرداند از سلام خدا؟ لذالک این کسی که این سلام را آورده یک انسان مکرمی هست. این یک.این مطلب اول. حالا اگر توانستید در باقی زیارات گیر بیاورید این فقره را!!

 

عارف وقتی می رسد می گوید کجا رفته این زیارت. عوام وقتی می رسد می گوید سندش ضعیف است. این سندش ضعیف است را یک مزاحی بکنیم. یک شریعت سنگلجی پبدا شده بود از اون آخوندای درباری. واقعا درباری. گیر داده بود به دعای ندبه. می گفت سندش ضعیف است. خبر واحد است و سندش ضعیف است. یک حاج ابراهیم صاحب الزمانی بود. او را من ندیدم. نسل قبل از ما او را دیده بودند. آ شیخ ابراهیم صاحب الزمانی وقتی منبر می رفت دائم از امام زمان(عج)می گفت لذا مشهور شده بود به صاحب الزمانی. این در افتاده بود با شریعت سنگلجی. یک موقعی مجلسی بود و آشیخ ابراهیم صاحب الزمانی منبر بود و شریعت سنگلجی از در وارد می شود و مثلا توقع داشته که ایشان رعایت جمع را بکند  واینها و وقتی می نشیند ایشان هم نه می گذارد نه برمی دارد و می گوید من اگر آقای شریعت را امروز زیاد تکریم نکردم چون شارع مقدس در طهارت مولد خیلی حرف دارد و عالمی که طهارت مولد نداشته باشد نمی شود انسان زیاد او را تکریم بکند. من دارم به مبنای خود آقای سنگلجی صحبت می کنم. ایشان می گوید خبر واحد حجت نیست. حلال زادگی ایشان هم خبر واحد است که آن را هم پدرش گفته است، لذلک من نمی توانم به این خبر واحد استناد کنم. آقا مجلس همه بر می گردندبه سمت شریعت سنگلجی. یعنی می گوید حرف را باید فهم هم بکنی. هیچی می مالاند پدر را میگذارد کنار. هو کرده اما قشنگ هو کرده. میگوید تو اگر مبنایت این است بگیر دیگر، همین هم هست. اگر این است از داخلش همین هم درمی آید. هیچی شریعت سنگلجی هو شد سر همین مسئله. این خیلی مطلب رفیعی است در زیارات عاشورا. عَلَیْکُمْ مِنّی جَمیعاً سَلامُ اللَّه. الله اکبر، آخر سلام خدا را من چه کاره هستم که دارم می رسانم. یک بار می گویم یا اباعبدالله(ع) خدا به تو سلام رساند خب می گوید به تو چه که سلام رساند. إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ. یک بار می گویم من سلام می کنم. یک بار می گویم من سلام خدا را گرفتم و دارم به تو می رسانم. ببینید زائر زیارت عاشورا  را از دو طرف دارد تفخیم می کند، یکی اینکه تا بارگاه ربوبی پیش رفته و سلام خدا را گرفته و دیگری آمده است تا افق معصوم و دارد آن را به معصوم تقدیم می کند.

 

دو؛ ابدا. او می گوید جز صدای سخن عشق ندیدم خوش تر یادگاری که در این گنبد دوار بماند. می گوید ماندگار است. می گوید سخن عشق ماندگار است. اینجا هم می گوید این سلام ماندگار است. ابدا. همواره نه یک بار. سلام در ذاتش مره است لذلک نبی مکرم اسلام که تشریف می بردند یک درخت که می آمد بینشان دوباره سلام می کردند. اما می گوید این سلامی که من آورده ام این سلام مره نیست این ابدی است. ماندگار است. سلامی آورده ام که این سلام ماندگار است. نه سلامی که مره باشد. ابدا، همواره.چه من باشن چه مرده باشم. اَبَداً ما بَقیتُ چه باشم چه من نباشم  وَ بَقِیَ اللَّیْلُ وَالنَّهارُ تا شب و روز هست. می گوید یا اباعبدالله(ع) من یک سلامی آورده ام از خدا که این سلام را دارم من به شما تقدیم می کنم که این سلام ابدی است. چه من باشم چه نباشم شب و روز هست. برای زائر زیارت عاشورا شان دوام در سلام را رعایت کرده اند. یعنی مرده است ولی در عالم برزخ است و مدام دارد برای او ثواب حمل سلام خدا به سیدالشهدا(ع) را می دهد. این  یکی از فقرات زیارت عاشورا است. حافظ این را می گوید . می گوید من از این صدا ها خوش تر ندیدم در همه صداها. از صدای سخن عشق ندیدم خوش تر یادگاری که در این گنبد دوار بماند.

 

حالابیایید شما شبی که حضرت سجاد(ع) سیدالشهدا(ع) را دفن کردند. من یک عبارتی را یک موقعی دیدم در مناجات حضرت خیلی برایم جالب بود. حضرت وقتی سیدالشهدا را دفن می کنند یک نفس تلخی می کشند و با انگشت سبابه روی قبر می نویسند هذا قبر حسین ابن علی ابن ابی طالب الذی قتلوه عطشانا بعد این کلام را می گویند امَّا اللَیْلِ فَمُسَهَّدٌ وَ الحُزنُ سَرمدٌ اوجٌ یختار الله لِأهلِ بَیتِک. من میخواستم ببینم لغت اوج در عرب چیست؟ به کتابهای لغت مراجعه کردم بالا پایین چپ راست دیدم اصلا کلمه فارسی است. حضرت سجاد آنجا به زبان مادرشان تکلم کردند. انسان وقتی در آن اوج مصیبت قرار می گیرد یکی از چیزهایی که روانشناسان می گویند این است که وقتی انسان در اوج بلا قرار می گیرد میگویند آنجا انسان به زبان مادری تکلم می کند. این خودش یکی از ادله است که مادر حضرت فارس بوده و زبانشان فارسی بوده است. همه کتاب های عرض میکنم محضرتان همه کتابهای علم نصب نوشته اند مادر حضرت ایرانی بوده است همه نوشته اند و اصلا در آن خلافی نیست. شما به تمام کتاب های علم نصب مراجعه بکنی مثل الفخری مثل المجدی مثل عرض می کنم که انصاب الطالبیه به هرکدامشان که رجوع بکنی، شیعه و سنی همه می گویند مادر حضرت ایرانی بوده است، همه نوشته اند که بنت یزدجرد بوده است. منتهی دختر نه دختر بدون واسطه که اشکال بشود. می گویند شیخ مفید فرزند یعقوب بن قحطان خب بیست نسل فاصله است تا آنجا. یعنی از آن دود است یعنی از آن آل است. این در عرب این است معنی اش. یعنی از آن آل است . اینکه میگویند بنت یزدجرد یعنی از این آل است. او خب اصلا زبانش فارسی است. حضرت سجاد(ع) آنجا در اوج مصیبت به زبان فارسی یک مرتبه تکلم کرده اند. اوجً این در مقاتل آمده است مرحوم آقای مقرم هم آورده امَّا اللَیْلِ فَمُسَهَّدٌ شب بسیار ناگوار است یعنی همه شبها دیگر ناگوار است وَ الحُزنُ سَرمدٌ غم یااباعبدالله دیگر سرمد است. سرمد را اگر در علم کلام بخوانید سرمد را آنجا شرح می دهد. یعنی امری که از دو طرف حد ندارد. یعنی از ابتدای زمان حد ندارد در انتهای زمان هم حد ندارد. خود حضرت دارند می گویند غم حسین(ع) بی انتهاست. اوجٌ یختار الله لِأهلِ بَیتِک این نهایتی است که خدا برای اهل بیت تو خواسته است. غم سرمدی. غم سرمدی. آن سلامش هم سلام سرمدی می شود. این غمش هم می شود غم سرمدی. تا زمان هست سلام خدا به تو باد ای حسین اما من آوردم این سلام را. تا شب و روز هم هست این غم تو غم دائمی اسست و زوال نا پذیر است. این یکی از فقراتی است که در زیارت عاشورا آمده است.


[۱] وصیتنامه سیاسی امام خمینی (ره)

[۲] شرح الفیه ابن مالک

[۳] خطبه اول نهج البلاغه

[۴] آیه ۲۹ سوره نمل

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

کلید مقابل را فعال کنید