تأملي در فريضه زكات، به بهانه اشاره به زكات فطره
اشاره يكي از احكام واجب بر مسلمانان، پرداخت «زكات فطره» است. اسلام با وجوب زكات فطره در روز عيد فطر بر مسلمانان، در آنان در خصوص ديگران ايجاد دغدغه ميكند و در كنار ارتباط آنها با خدا، ارتباط با نيازمندان را شكل ميدهد و در دل شادي روز عيد، آنان را به ياد همنوعان […]
اشاره
يكي از احكام واجب بر مسلمانان، پرداخت «زكات فطره» است. اسلام با وجوب زكات فطره در روز عيد فطر بر مسلمانان، در آنان در خصوص ديگران ايجاد دغدغه ميكند و در كنار ارتباط آنها با خدا، ارتباط با نيازمندان را شكل ميدهد و در دل شادي روز عيد، آنان را به ياد همنوعان نيازمندشان مياندازد. اينكه ـ بر اساس فتاواي فقها ـ حتيالمقدور بايد زكاتِ عيد فطر پيش از نماز عيد فطر پرداخت شود، ناظر به اهميت توجه به همنوعان، پيش از توجه به پروردگار جهان است. خداوند مسلماني را ميپسندد كه پيش از آنكه براي نماز عيد فطر و براي ياد او بايستد، از نيازمندان ياد كند و پس از رسيدگي به احوال آنان، سراغ ياد خدا برود و نماز بگزارد. زكات فطره، هم موجب پاكيزگي روحي پرداختكننده ميگردد، و هم سبب رونق اقتصاد جامعه ميشود، و نمادي از «ملكوت» و «مُلك» و دنيا و آخرت را به تصوير ميكشد. در اين نوشتار، به مناسبت اشاره به زكات فطره، به اصل زكات و اهميت و برخي از آثار آن ميپردازيم.

سخني از ميرزا جواد ملكي تبريزي درباره ثمرههاي زكات فطره
چگونه ممكن است كه انسان برخوردار از عقل سليم، نسبت به آن بخل ورزد و از ادايِ آن خودداري كند؛ درحاليكه ايمان دارد كه پرداختن آن، موجب رستگاري و مايه ايمني از خطرات مرگ و سبب كامل شدن روزه ميشود، و اينكه عدم پرداخت آن سبب مردود شدن روزه ميشود؟! بلكه ممكن نيست كه شخص نسبت به كسي كه مالك اصلي دين و دنياي اوست [يعني پروردگار] بخل ورزد و اين مال اندك را نپردازد؛ درحاليكه در روايات بدان تأكيد شده، و در قرآن از رستگاريِ كسي كه آن را بپردازد سخن گفته شده، و آن بر نماز مقدم داشته شده است؛ چنانكه ميفرمايد: «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَزَكَّي وَذَكَرَ اسْمَ رَبِّهِ فَصَلَّي؛ رستگار آن كس كه خود را [با پرداخت زكات] پاك گردانيد و نام پروردگارش را ياد كرد و نماز گزارد» (اعلي: ۱۴ و ۱۵).
خداوند كسي است كه تو را مكلّف نمود كه ذرهاي از عطاهاي فراوان و بزرگي كه نزد توست، بذل كني و با اين همه، او ضامن روزي تو و خانواده توست، و قادر است كه هرگاه با كتاب او و حكم او مخالفت نمودي، تو را از عطاهاي خويش بازدارد، اما به تو وعده رستگاري و برطرف شدن كاستي روزه [به وسيله پرداخت زكات فطره] را ميدهد، و نيز وعده ميدهد كه در صورت پرداخت زكات فطره، تو را از خطرات مرگ [همانند عدم عاقبتبخيري و سختي و وحشت جان دادن و…] ايمن بدارد. به جان خودم سوگند! بخل ورزيدن در پرداختن زكات فطره، چيزي جز ضعف ايمان و اسلام و شومي و يا برخوردار شدن از خواري از سوي خداوند، به سبب گناهي بزرگ نيست (ملكيتبريزي، ۱۳۸۵: ۴۳۱ و ۴۳۲).
نگاهي به دلايل عقليِ بايسته بودن زكات
عنصرالمعالي در قابوسنامه، زكاتدهنده را به پادشاه مانند كرده است، كه روزيدهِ ديگران است، و اينكه همانگونه كه اگر پادشاهي، بندهاي را روزيدهِ قومي كند، و او روزي بخورد، اما به ديگران روزي ندهد، از خشم پادشاه ايمن نيست، شخص مُنعم نيز اگر روزي خورد، اما زكات ندهد، از خشم خدا ايمن نخواهد بود:
زكات، طاعتي است كه چون مُكنت بوَد، به هيچگونه، نادان عذري نيست، و خداي تعالي، زكاتدهندگان را از مقرّبان خود خواند، و مثال مردم زكاتدهنده در ميان مردم ديگر، چون مثال پادشاهي است در ميان رعيّت، كه روزيده، او بوَد و ديگران روزيخوار. و خداي تعالي تقدير كرد تا گروهي درويش باشند و گروهي توانگر. و [خداوند] توانا بُوَد از اينكه همه را توانگر كند، و لكن از آن دوگروه كرد تا منزلت و شرف بندگان پديد شود، و برتران از فروتران پيدا شوند و همانگونه كه پادشاهي كه بندهاي را روزيدِه قومي كند، پس اگر اين بنده كه روزيده باشد، روزي خورَد و ندهد، از خشم پادشاه ايمن نباشد، نيز اگر منعم، روزي خورَد و زكات ندهد، از خشم خداي تعالي ايمن نباشد (عنصرالمعالي كيكاووس بن وشمگير، ۱۳۸۵: ص۲۲ و ۲۳).
زكات، عاملي براي پاكيزگي جان و مال
بانوي بزرگ اسلام، حضرت صديقه كبرا، فاطمه زهرا عليها السلام در خطبه مشهور خود به اين مطلب چنين اشاره فرموده است: «خداوند، زكات را براي پاكيزه كردن جانها مقرّر داشته است». در اينجا زندگي مادي و زندگي روحي انسان با يكديگر همخواني ميكند؛ بعضي از آنچه سبب حيات روحي اوست، سبب حيات مادي او ميشود، و آنچه مايه پاكيزگي و تصفيه نفس اوست، سببي براي پاكيزه شدن مال وي و رسيدن به حدّ قوا ميگردد؛ چه، مالِ به دست آمده بهصورت شرعي، با بيرون رفتن حقوق گوناگون ـ و از جمله زكات ـ و با انفاقي كه مورد تأكيد است، به حدّ الهيِ قوا ميرسد. پس حفظ حدّ وسط در اموال، با پرداختن حقوق مختلف از آن، سبب ميشود مايه قوام دو زندگي باشد: مادّي و روحي (حكيمي، ۱۳۷۱: ۶: ۳۷۱ و ۳۷۲).
زكات، همدردي عملي با ديگران
خداوند در دل شادي و سروري كه در روز عيد فطر وجود مسلمانان را فراميگيرد، آنان را به همدردي با همنوعان خود فراميخواند و با واجب كردنِ زكات فطره بر آنها، از آنان ميخواهد در اوج شادماني، به فكر ديگران هم باشند و نيازمندان و تهيدستان را از ياد نبرند؛ چه، شادي و آرامش روحي انسان، آنگاه كامل ميشود و ژرفا ميپذيرد كه ديگران نيز در آن سهم داشته باشند، و انسانهاي ديگر نيز با آدمي در اين شادي شريك باشند. امام موسي صدر در اين باره مينويسد:
زكات در تعديل ثروت و كاهش فاصله طبقاتي
«اسلام در عين اينكه به اصل تفاوت در روزي و درآمد و فقر و ثروت اعتراف ميكند، همه تلاش خود را براي كم نمودن شكاف طبقاتي به كار ميگيرد و از انباشته شدن ثروت نزد اغنيا جلوگيري نموده، براي بالا رفتن سطح زندگي مستمندان ـ در جهت جلوگيري از ايجاد زمينههاي نزاع و اختلاف و تحقق توازن و عدالت اجتماعي ميان مردم ـ همه سعي خود را به كار ميبندد؛ زيرا اسلام با دست به دست شدن و انباشته گرديدن ثروت در دست عدهاي اندك و محروم ماندن اكثريت مردم مخالف است و سعي ميكند سرمايهها و داراييها، تنها ميان ثروتمندان دست به دست نشود. براي تحقق چنين هدفي، از وسايل زير استفاده ميكند:
۱۱٫ افزايش ثروت را از راههاي حرام، مانند ربا و احتكار و خيانت و تجارت اجناس حرام و… ناروا ميداند؛ زيرا اين حكم باعث جلوگيري از ازدياد بيش از حد ثروت و دارايي ثروتمندان ميشود.
۲۲٫ زكات را دراموال ثروتمندان و پرداخت آن به نيازمندان، واجب نمود، [تا به توازن و تعادل ثروت انجامد و مايه كاهش فاصله طبقاتي شود]. (قرضاوي، ۱۳۸۵: ۳۶۸)
به تعبير امام موسي صدر:
ارتقاي سطح زندگي و ميزان درآمد سرانه گروهي از جامعه، احتمالاً به معناي توسعه فقر گروه ديگر است. اين بدين معناست كه زكات، پيوسته افت موجود در زندگي فقيران را جبران و ميزان درآمد طبقات مختلف را به هم نزديك ميكند (صدر، ۱۳۸۴: ۲۵۰ و ۲۵۱).
علامه طباطبايي نيز در اين باره مينويسد:
فرد، يگانه عنصري است كه اجتماع را شكل ميدهد و جز با اصلاح حال افراد، اجتماعي نيرومند پديد نميآيد. در حقيقت، رفع اختلاف طبقاتي كه خود از اصول برنامه اسلام است، و ايجاد تعادل و توازن در بين نيروهاي مختلف اجتماع، و تثبيت اعتدال در سير اجتماع با اركان و اجزايش صورت نميگيرد، مگر به اصلاح حال افراد و نزديك به هم ساختن زندگي آنان. بيگمان اگر وضع افراد اجتماع سر و صورت نگيرد، و زندگيها [با شيوههايي چون پرداخت زكات] به هم نزديك نشود و تفاوتهاي فاحش طبقاتي از ميان نرود، هر قدر هم براي اجتماع، پول خرج شود، و بر شوكت و تزيينات مملكتي افزوده شود، روز به روز وضع جامعه وخيمتر ميگردد (طباطبايي، ۱۳۶۱: ۹: ۶۱۳).
زكات، سهم اجتماع در اموال شخص
بلكه از آياتي مثل «خَلَقَ لَكُمْ مَا فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا؛ تمامي آنچه را در زمين است، براي شما آفريد» (بقره: ۲۹) و «وَلَا تُؤْتُوا السُّفَهَاءَ أَمْوَالَكُمْ الَّتِي جَعَلَ اللَّهُ لَكُمْ قِيَامًا؛ اموالتان را كه خداوند آن را مايه قوام شما قرار داد، به سفيهان ندهيد» (نساء: ۴). استفاده ميشود هر ثروتي كه به دست ميآيد، در حال به دست آمدنش، مِلك اجتماع است، آنگاه سهمي از آن به آن فردي كه ما وي را مالك يا عامل ميخوانيم، اختصاص يافته، و مابقي سهام كه همان سهم زكات و يا خمس باشد، در مِلك جامعه باقي ميماند. پس يك فرد مالك، ملكيّت او در طول ملك اجتماع است. سخن كوتاه اينكه، حقوق ماليهاي كه شريعت اسلام براي اجتماع وضع كرده، همانند خمس و زكات، حقوقي است كه در هر ثروتي در حين پيدايشش وضع نموده و اجتماع را با خود شريك كرده، و آنگاه فرد را درباره آن سهمي كه مختص اوست، مالك دانسته، و به او اين آزادي را داده كه هرجا بخواهد، به مصرف برساند (طباطبايي، ۱۳۶۶: ۹: ۶۱۱ و ۶۱۲).
نقش زكات در رشد تجارت و صنعت كشور
در واقع فريضه زكات، نقش مهمي براي هر چه بيشتر شدن تعداد صاحبان ابزار توليد و سرمايه و وسيله معاش از ميان فقرا بر عهده دارد، و كساني را كه داراي تجارت فنّي و صنعتي هستند، صاحب ابزار كار و دستگاههاي توليد و كارخانه يا سهمي در كارخانه مينمايد، و افرادي را كه در زمينه كار كشاورزي تجربه دارند، صاحب زمين يا در پروژهاي كشاورزي سهيم ميگرداند و سرمايه و محلّ كار را در اختيار كساني كه با كار تجارت آشنايي دارند قرار ميدهد؛ با اين ملاحظه كه شرط موفقيت اين كارها، حُسن نظارت و توجه و اهتمام كارشناسان و مديران اداره زكات و مسئولان متعهد امور اقتصادي است (قرضاوي، ۱۳۸۵: ۳۶۸ و ۳۶۸).
زكاتي همهجانبه و فراگير
۳۳٫ حضرت علي عليه السلام : «زكاةُ الحِلْم الْاِحْتِمال؛ زكات حلم و بردباري، تحمل است». (همان)
۴۴٫ حضرت علي عليه السلام : «زكاةُ الْقُدْرَةِ الانصاف؛ زكات قدرت، انصاف است». (همان: ۱۰۵)
۵۵٫ حضرت علي عليه السلام : «زكاةُ الْيَسارِبِرُّ الْجيرانِ وَ صِلَةُ الْأَرْحام؛ زكات توانگري، احسان كردن به همسايگان و صله رحم است». (همان: ۱۰۶)
۶۶٫ حضرت علي عليه السلام : «زكاةُ الْجَمالِ العفاف؛ زكات زيبايي، عفاف است». (همان: ۱۰۵)
۷۷٫ حضرت علي عليه السلام : «زكاةُ الظَّفَرِالْأَحسان؛ زكات پيروزي، احسان است». (همان)
۸۸٫ حضرت علي عليه السلام : «زكاةُ الصِّحَّةِ السَّعْيُ في طاعَةِ الله؛ زكات تندرستي، تلاش كردن در فرمانبري خداست». (همان: ۱۰۶)
… باز فرمودنش كه: «از مال خود زكات بده». پس اين زكات بر كسي لازم كردند كه از راه فعل، چيزي به كف آرد و چيزي گرفته باشد… اما مال، خاصّه صاحبان دِرَم و دينار نيست. دلشان به منزلت مايه است تا در سفر دوستي بدان كار كنند. اكنون ديده برگرفتن ايشان از اين هر دو عالَم، زكات دادن است، و اگر اين زكات بازگيرند، نظر بر دست خود كنند تا هر چيزي كه در دل درآمده است عقوبتشان كنند، تا همچو قارون به زمين هيبتشان فرو برد و محبوب گردند، كه بيش به حق راه نيابند. سرّ زكات اين است (غزالي، ۱۳۷۶: ۴۸).
تميميآمدي، عبدالواحد بن محمد. ۱۳۷۳٫ غررالحكم و دررالكلم. شرح: جمالالدين محمد خوانساري. تهران: انتشارات دانشگاه تهران. چاپ چهارم.
حكيمي، محمدرضا، محمد و علي. ۱۳۸۰۰٫ الحياة. ترجمه: احمد آرام. تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامي. چاپ اول.
صدر، امام موسي. ۱۳۸۴۴٫ اديان در خدمت انسان (جستارهايي درباره دين و مسائل جهان معاصر). تهران: مؤسسه فرهنگي ـ تحقيقاتي امام موسي صدر. چاپ اول.
طباطبايي. سيد محمدحسين. ۱۳۶۶۶٫ تفسير الميزان. ترجمه: سيد محمدباقر موسوي همداني. تهران: بنياد علمي و فكري علامه طباطبايي. چاپ سوم.
عنصرالمعالي كيكاووس بن قاموس بن وشمگير. ۱۳۸۵۵٫ قابوسنامه. به اهتمام و تصحيح: غلامحسين يوسفي. تهران: وزارت فرهنگ و آموزش عالي، شركت انتشارات علمي و فرهنگي. چاپ چهاردهم.
غزالي، احمد. ۱۳۷۶٫ مجموعه آثار. تهران: انتشارات دانشگاه تهران. چاپ سوم
قرضاوي، يوسف. ۱۳۸۵۵٫ دورنماي جامعه اسلامي. ترجمه: عبدالعزيز سليمي. تهران: نشر احسان. چاپ دوم.
ملكيتبريزي. ميرزاجواد. ۱۳۸۵۵٫ المراقبات. تحقيق: محسن بيدارفر. قم: بيدار. چاپ اول.