مقایسه شیوه مبارزاتی امام خمینی (ره) با سایر رهبران دنیا
مایک والاس گزارشگر تلویزیون آمریکا در ملاقات با امام خمینی (ره) می گوید:”امام خمینی (ره)را از همه ی رهبران دیگر دنیا متمایز می کرد و ما دیدیم که او به راستی یک مرد عقیدتی است و دنیا و لذت های دنیوی برای او ارزشی ندارد. او مرا و همه کسانی را که به خدمت می […]
امام خمینی در راه مبارزه و مقابله با ظلم و ستم شاهنشاهی، ادای تکلیف و عمل به وظیفه ی الهی را سرلوحه و اساس کار خویش قرار داده بود، لذا بدون هیچ چشم داشت و امیدی به پیروزی ظاهری وارد میدان نبرد با طاغوتیان زمان شد. به بیانی دیگر، مبارزه ی امام مبارزه ای دینی و معنوی بود که انگیزه و اصول و قواعد آن از قرآن و سنت پیامبر و ائمه ی اطهار گرفته شده بود و از این رو هیچ گونه شباهتی با حرکت سیاستمداران حرفه ای نداشت. مبارزه از نظر امام نه یک جنگ قدرت، بلکه یک وظیفه و تکلیف شرعی بود، لذا شکست و پیروزی ظاهری مایه ی یأس و ناامیدی و غرور نمی گردید.
۱ـ شجاعت و شهامت بی نظیر در راه مبارزه
این اخلاص به نوبه خود در رهبری امام قاطعیت بی نظیری به وجود آورد که هرگونه سازش و مماشاتی را با دشمن از بین می برد.[۱] در حقیقت این جمله معروف امام درست سه روز بعد از آزاد شدن از زندان اوج شهامت و شجاعت او بود که فرمود: «اگر خمینی را دار بزنند، باز تفاهم نخواهد کرد».[۲] چنان که در اعلامیه خود به مناسبت فاجعه فیضیه در فروردین سال ۱۳۴۲ش نیز فرمود: «من قلب خویش را برای سرنیزه های شما حاضر کرده ام، ولی برای قبول زورگویی ها و خضوع در مقابل جباری های شما حاضر نخواهم کرد».[۳]
امام خمینی (ره) وقتی باید از عراق می رفت، اهالی خانه را صدا کرد و گفت: اصلاً ناراحت نباشید که هیچ نمی شود. مهم تکلیف است. نمی شود از زیر بار تکلیف شانه خالی کرد.[۵]
حتی به هنگام غذا خوردن هم دستش روی سلاح بود و غذایی را که تعارفش می کردند، نمی خورد. زیرا این سوءظن در او قوت گرفته بود که ممکن است در غذا زهر ریخته باشند.[۸]
بدون شک اگر رهبر یک انقلاب شجاعتِ پذیرفتن شهادت یا مرگ سرخ را نداشته باشد، در نهایت در مقابل فشار و تهدید دشمن تسلیم خواهد شد. اما امام خمینی از آغاز نهضت تا پیروزی انقلاب و در سخت ترین شرایط نه مرعوب قدرت و شوکت حاکمیت پهلوی شد و نه در برابر رژیم عراق حاضر به سکوت کرد و هیچ گاه نیز از مخالفت ابرقدرت های بزرگ ترسی به خود راه نداد.[۱۰] زیرا او بارها باصراحت اعلام کرد که همچون امام حسین(ع) مرگ با عزت را بر زندگی با ذلت و در سایه ستمکاران ترجیح می دهد و بر همین اساس در وصف شهادت در راه خدا فرمود:
۲ـ ایمان به هدف و پرهیز از امیال مادی
۱- ایمانی اصیل و عمیق به مبدأ و معاد، که هدف مبارزه را برای وی توجیه می کرد.
۲- عشق به هدف و آرمان های والا و جانبازی و فداکاری در راه رسیدن به آن.
در کنار ایمان راسخ به هدف، ساده زیستی و پرهیز از رسیدن به امیال مادی یکی از عواملی بود که رهبر فقید را در مبارزه ی مستمر و وقفه ناپذیرش با استبداد و استعمار موفق ساخت. به بیانی بهتر، ایشان از همه قید و بندهای دنیوی آزاد بود و همین وارستگی ترس و دلهره ها را از روح و روان او زدوده و از وی قهرمانی بزرگ در عرصه ی معنویت ساخته بود.
۳-آمن بِسَبیله، که نشان از عزم راسخ وی در راه و روش او دارد. شبیه همان ایمان و اعتقادی که پیامبر اسلام به هدف و راهش داشت.
۴- آمن بِقَوْمِهِ، در میان همه ی رفقا و دوستانی که دارم، احدی را نمی شناسم که به روحیه ی مردم ایران ایمان داشته باشد. وقتی به ایشان نصیحت می کنند که مردم از نظر روحیه سرد شده و از پای افتاده اند، می گوید: نه، مردم این طور که شما می گویید نیستند، من مردم را بهتر می شناسم».[۱۸]
۳ـ پیشتازی و همراهی با مردم در روند مبارزه
بسیاری از رهبران و بنیانگذاران انقلاب های بزرگ دنیا افرادی بوده اند که در آستانه ی پیروزی انقلاب با خدعه و فریب، رقیبان و دوستان خویش را کنار زده و سوار بر موج به سرمنزل مقصود رسیده اند.
مثلاً در انقلاب کبیر فرانسه رهبران اصلی انقلاب به گونه ای خلق الساعه ظهور کردند و وابسته به طبقه خاصی بودند. درانقلاب روسیه نیز تنها در اکتبر ۱۹۱۷م بود که نام کسانی چون: لنین، تروتسکی، استالین و بوخارین بر سر زبان ها افتاد که مانند رهبران انقلاب فرانسه دارای پایگاه مردمی چندانی نبوده و ارتباطی با توده های پایین جامعه نداشتند. اما در انقلاب اسلامی ایران رهبری انقلاب از یک پایگاه و جایگاه گسترده در میان عامه ی مردم برخوردار بود و به سببِ داشتن مقام مرجعیت دارای منزلت و محبت در نزد همه ی طبقات اجتماعی بود.[۱۹]
می توان گفت که یکی از دلایل اصلی پیروی مردم از رهبری امام خمینی (ره) این بوده که خواسته های دینی و ملی آنان با آرمان های رهبری در یک خط و راستا بوده است و عامه مردم آرزوهای بربادرفته و تمایلات سرکوب شده خویش را در سخنرانی ها و بیانات ایشان جستجو می کردند.[۲۵]
به بیان شهید مطهری: