در محضر آیت الله صدیقی
آیت الله شیخ کاظم صدیقی در اختتامیه اولین دوره مسابقات قرآنی طلاب حوزه های علمیه امام محمدباقر(علیه السلام) و عروه الوثقی سخنرانی کردند.
آیت الله کاظم صدیقی امام جمعه موقت تهران و استاد اخلاق ،سخنران آیین اختتامیه اولین دوره مسابقات قرآنی حوزه های علمیه امام محمد باقر(علیه السلام) و عروه الوثی که به همت دارالقرآن حوزه علمیه امام محمد باقر(علیه السلام) برگزار شد از نقش موثر قرآن در افزایش معنویت و اثرگذاری بیشتر تبلیغ روحانیت گفتند.
فایل صوتی این جلسه :
بسن الله الرحمن الرحیم
وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَرَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِينَ وَلَا يَزِيدُ الظَّالِمِينَ إِلَّا خَسَارًا
این جلسه جلسه ی قرآنی است ،اختتامیه قرآن است و از طرفی هم ایام ایام قرآن ناطق حضرت حجت الله الاعظم آقاجان خودمون ارواحنا فداه هست.
ما هم دیدار شما برامون مبارکه.آقای رنجبریان هم عزیز ما بوده و هست.ما امده ایم که یه خورده با هم مانوس شویم.خودمون را خطیب نمیدانیم. خاصیت خطیبی هم نداریم ولی مستمع صاحب سخن را ..
قرآن کریم با وجود اقدس ائمه (ع) ما یک حقیقت هستند وجود نازنین پیغمبر(ص) ما عینیت قرآن کریم هستند، و قرآن و عترت لم یفترقا هرگز، هیچ وقت، در هیچ زمان، درهیچ مکان با هیچ شرایط قرآن از عترت و عترت از قرآن جدا نمی شود.از این جهت وقتی انسان در محضر قرآن است اگر حقیقتی داشته باشد می یابد که در محضر امام زمان(عج) است.قرآن و عترت لم یفترقا. اینکه افتراق ندارد یعنی هر وقت به قرآن رسیدیم پس به امام هم رسیدیم و هر وقت با امام زمان(عج) با قرآن هم هستیم.ولی آیا ما در خدمت قرآنیم؟آیا ما در محضر امام زمان ارواحنا فداه هستیم؟این بستگی دارد به تحقق ما به نورانیت قرآن و نورانیت ولایت حضرات معصومین (علیهم السلام).
در عالم معنا کثرت وجود ندارد. ما در وجود خودمان سه مرحله داریم.یک مرحله ماده نداریم ولی صورت داریم،عالم صور بدون ماده است.یک مرحله بالاتر است که آنجا صورت هم نیست.یک حقیقتی بسیطه است که تنزل پیدا می کند به صورت اشکال در می آید بعد همین صورت ذهنی ما وقتی به صورت موج درمی آید،صوت ایجاد می شود.این چیزی که ماده است در عالم تزاحم می آید. ما در ذهن خود همه مصورات ذهنی یکجا جمع می شوند، تدریج لازم ندارد اما اگر بخواهیم یک مطلبی را بگوییم با زبان میگوییم. این صورت مادی که پیدا می کند تدریجی می شود.یک مطلبی را به صورت یکجا نمی توانیم بگوییم. باید حوصله کنیم تا مطلب آغاز و انجامش مشخص بشود. ولی قبل از آنکه بخواهیم حرف بزنیم در ذهن ما یکجا هست . آنجا تزاحم کمتر است اما باز مرز بندی وجود دارد،الفاظ و مفاهیم با همدیگر متفاوت هستند.یک مقدای که بالا برود یک نوری هست یک حقیقتی هست ست که آن مرحله عقل و بساطت است.در این مرحله همه الفاظ یکجا جمع میشوند.وقتی پایین تر می آید هر لفظی و هر علمی مرتبه خودش را پیدا میکند،همه علوم در یک درجه نیستند. هرکدام از ما یک کلمه ای از کلمات خدا هستیم. در عالم ماده که آمده ایم عالم تزاحم است، همه یکجا جا نمیگیریم ولی به عالم برزخ برویم آنجا دیگر بدن نداریم اما تمام شیعیان امیرالمومنین (ع) هستند از ابتدا تا الآن تا قیامت در وادی السلام در محضر آقا امیرالمونین جمعشان جمع است.
مرحوم آیت الله بهجت روحی فداه هم خودشان بزرگ بودند و هم به بزرگان علاقه مند بودند. ایشون نسبت به گذشتگان حسرت می خوردند. نسبت به اساتید خودشان حسرت می خوردند. ایشون می فرمودند که سحری رفتیم حرم امیرالمونین(ع) تا بشماریمچند نفر در قنوتشان دعای ابوحمزه می خوانند.بیش از هفتاد نفر را بافتیم که این ها اهل سحر هستند،اهل حرم هستند و در قنوتشان دعای ابوحمزه می خوانند.این آقا آسید علی آقای گلپایگانی آقا زاده مرحوم آقا سید جمال گلپایگانی سال ده شب کاظمیه داشتند و ما یکی از منبری هاشون بودیم.میگفت پدرم تمام شبها دعای ابوحمزه را در قنوت نماز وترش با گریه میخواند یعنی از اول تا آخر اشک بود.آقای بهجت غبطه آنها میخورد.فرمودند من اولین سفری به عتبات رفتم وارد کربلا شدم و در نماز مرحوم نایینی شرکت کردم.مراهق بودم ولی در نماز مرحوم نایینی یک انواری دیدم،حقایقی دیدم و فکر می کردم دیگران هم می بینند.بعد دیدم نه، کسی اینها نمی بیند.ایشون می فرمودند مرحوم آقا سید جمال گلپایگانی از حرم بیرون آمد به طرف وادی السلام و من هم تعقیب شان کردم.ایشان وارد وادی السلام شدند و ساعتها آنجا بودند،من هم بودم.وقتی مراجعت کردند من جلویشان را گرفتم گفتم اقا چه دیدید در اینجا.دیدم که اسنکاف دارند. رو کردم به سمت گنبد مطهر حضرت امیر(ع) گفتم شما را صاحب این مرقد مطهر چه دیدید؟ به ماهم بگویید.فرمود: که شیعیان امیرالمونین(ع) حلقه حلقه دور امیرالمونین صفا می کنند و بعضی ها هم یک نگاه به ما می کنند و پوزخند می زنند و می گویند این ها دلشان به چه چیزی خوش است؟آنجا عالمی است.حالا این همه میلیون ها پروانه ای که دور امیرالمومنین در وادی السلام هستند هیچ تزاحمی نداردند.جا کم نمی آید.خانه ی اجاره ای لازم ندارند.یکی برود آن بیاید جای او بشیند.این جور نیست.همه جمعشان جمع است.همه هم این جور که روایات میگویند با همین صورتها می روند.در قیامت وضع یک جور دیگر است.آنجا در نهر رجب که شست و شو می کنند صورت هایشان یک صورت خاصی می شود. هرکسی هر مقدار که با جمال قرآن آشناست جمال میگیرد. به شکل قرآن محشور می شود. خواستم بگویم که قابل فهم است که ما همین جور که در صورت ذهنی خودمان چندین کتاب را داریم نه سنگینی می کند برای ما و نه تزاحمی دارد که یک کتابی را برداریم و یک کتاب دیگر را بخوانیم.یک طلبه ای که از اول طلبگی اش تا بالا برود چقدر کتاب خوانده(این ها برای عبرت خودم و حسرت خودم هست برای اینکه شما اول کار هستید،متاع تان بالا برود)ایشون فرموده بودند برای نوشتن الغدیر ده هزار جلد کتاب از کتب اهل سنت از باء بسم الله تا تاء تمت خواندم و به صد هزار جلد کتاب مراجعه داشتم از کتب اهل سنت. خب همه اینها در سینه اش هست.اگر بیون باشد این کتاب ها چندین کتابخانه سقفه ها پر می شود گاهی هم می شکند از سنگینی آن.ولی چندین برابر این کتاب ها در ذهن کسی که می فرماید إِنَّ هذهِ الْقُلُوبَ أَوْعِيَةٌ فَخَيْرُهَا أَوْعَاهَا[۱]. باز در روایت از امیرالمومنین(ع) هست که فرمودندكُلُّ وِعَاء يَضِيقُ بِمَا جُعِلَ فِيهِ إِلاَّ وِعَاءَ الْعِلْمِ، فَإِنَّهُ يَتَّسِعُ بِهِ[۲]ظرف وقتی مادی باشد پر می شود،تنگی می کند، لبریز می شود و می ریزد اما در ذهن شما اینجور نیست، شما علوم مختلف (میخوانید)انشاء الله فقیه می شوید، اصولی می شوید، متکلم می شوید، مفسر می شوید، محدث می شوید، فیلسوف می شوید، عارف می شوید.مجموعه این علوم در ذهن شما، در قلب شما جای می گیرد.این علوم تمایز دارند ولی تزاحمی در اونجا ندارد.تزاحم مال این عالم کثرت است،مال این عالم پست است که هیچ آخوندی آخوند دیگری را تحمل نمی کند.همه به هم یک جوری نگاه می کنند. همه ما میخواهیم کسی را که با ما رقیب است را یک جوری کم رنگ کنیم، خودمان را پر رنگ کنیم.در عالم برزخ این حرف ها نیست. آنجا تزاحمی وجود ندارد.یک مقداری بالا برویم این الفاظ فانی می شوند در یک حقیقتی. یک چشمه است. مثل بارانی که می آید مثل چشمه ای که می جوشد.این آب را این نهر ها شکل می دهند، یا کاسه هایی که بر میداریم به آن شکل می دهد. وقتی کاسه کاسه نکرده یا در جویبار های مختلف حرکت نکرده، این شکل های مختلف ندارد.یک آب است دیگر.خدای متعال هم مثال زده فَسَالَتْ أَوْدِيَةٌ بِقَدَرِهَا.[۳]
ما اگر از الفاظ قرآن عبور بکنیم و به حقیقت مثالی قرآن برسیم،در آنجا که به حقیقت مثال قرآن می رسیم،به حقیقت مثالی امام زمان (عج) هم می رسیم.این تشرفاتی که اشخاص در مورد امام زمان مان (جان عالمی به قربانشان) دارند،همه وجود امام زمان را در بعد فیزیکی و مثالی و عقلی نمی بینند،این که حضرت در یک نقطه عالم حضور فیزیکی دارد امام صورت مثالی حضرت در همه جای عالم قابل مشاهده است مثل خواب هایی که می بیننند ،یک کسی در نجف است ،یک کسی در مشهد است، یک کسی در قم است، طلبه ای در تهران است،(آدم وارسته ای است)این ها همه یک شب ممکن است امام زمان(عج) را ببینند،جاهای مختلف هستیم. ولی همه امام زمان(عج) را می بینند.خدا می داند امام زمان(عج) را می بینند .حقیقت مثالی امام زمان را می بینند. حقیقت فیزیکی حضرت نیست،حقیقت مثالی حضرت است.
ما یک وقتی در مجلس مرحوم اقای بهاءالدینی(اعلی الله مقامه)این ها بزرگانی بودند دیگه.اقای بهاء الدینی صور مثالی اشخاص را می دیدند. یک وقتی من در محضرشان بودم.سه چهار ساعتی فارغ بودم از زمان. بعد که کتوجه شدم خجالت کشیدم. عذر خواهی کردم، گفتم آقا ما متوجه ساعت نبودیم ،شما اذیت شدید، طولانی شد. فرمودند نه ما از وجود شما اذیت نمی شویم، ما از نفوس ناریه اذیت می شویم. هم قبرستان که عبور می کردند نفوس ناریه را می دانستند و هم در ظاهر نفوس ناریه را می دانستند.جهنمی ها را می شناخت.همانی که آن جوان ( حارثه) به اقا رسول الله(ص) عرض کرد که آقا اگر اجازه بدهید من به شما می گویم که جهنمی های در محضر شما چه کسانی هستند و بهشتی ها چه کسانی هستند.
این عبور از الفاظ قرآن کریم به عالم برزخ قرآن کریم که ابتدائا این هایی که اهل الله هستند، اهل سیر و سلوک هستند یک نور هایی می بینند.مرحوم کربلایی کاظم با این حقیقت آشنا بود.ایشون صورت فیزیکی قرآن را مطلقا نمی دید و فقط با صورت برزخی قرآن آشنا بود.نور بود و لی نور مصور بود. نوری بود که الفاظ و مفاهیم با همدیگر مرز دارند.این نور مصور است.دیدن وجود مقدس امام زمان(عج) برای همه همینجور است. من تو اون مجلس گفتم که غسل های مستحبی که مرحوم آسید محمد کاظم در عروه الوثقی یادآوری کردند، یکی از غسل ها غسل زیارت امام زمان(عج) است و ایشون آنجا مرقوم کردند.نقل قول کردم از عروه الوثقی. که اگر کسی سه شب متوالی غسل زیارت حضرت را بکند حضرت را می بیند.بعد از یک مدتی ،یک بنده خدایی به ما رسید ،گفت فلانی در مجلسی بودیم یک کسی شروع کرد غیبت شما را کردن و گفت که فلانی بالای منبر نسخه هایی می دهد، آدم می رود عمل می کند، نتیجه ندارد و بدبین می شود به این حرف ها. بعد یک جوانی در همان مجلس(پسر همان پدر بود که این حرف را زد)گفت چطور؟او گفت که فلانی بالای منبر گفت که اگر کسی سه شب غسل زیارت امام زمان(ارواحنافداه) را بکند، حضرت را می بیند. ومن این کار را کردم و ندیدم. گفت این پسر سرش را انداخت پایین و با یک دنیا ادب عرض کرد که این مشکل در آن سه تا غسل نبوده، لابد شما یه مشکلی داشتید ندیدید و من هر سه شب غسل کردم (او خودش هم شنیده بود) و حضرت را دیدم.من حضرت را دیدم.
این هایی که با تقوا حرکت می کنند خدا به این ها یک نوری می دهد.ببینید نور مثالی را چشم حسی نمی بیند.نور مثالی را چشم مثالی میخواهد ببیند. این عبارت مناجات شعبانیه مولامون امیرالمومنین (ع) و انِرْ ابْصَارَ قُلُوبِنا بِضِیاء نَظَرِها الَیْکَ حَتّی تَخْرِقَ ابْصارُ الْقُلُوبِ حُجُبَ النُّورِ فَتَصِلَ الَی مَعْدِنِ الْعَظَمَهِ [۴]اینجا این سه عالمی که با همدیگر مذاکره کردیم در همین عبارت امیرالمومنین(ع) وجود دارد. یک ،حضرت علی(ع) در ضمن مناجاتشان برای ما هم یک معرفت جدیدی را بازگو می کنند، که ما علاوه بر چشم سَر، چشم سِر باید داشته باشیم. منتها ما چشم سَر را ما از رحم مادر، خدا دادی می آوریم. ولی چشم سِر را خودمان باید کار کنیم تا باز بشود. چشم دل باز کن که جان بینی.چشم سِر ما ، چشم دل ما، جزو مکتسبات ما است. محیط طلبگی برای بدست آوردن بینایی برزخی است.این چشم ما چشم حیوانی است. همان چشمی است که الاغ هم دارد،گاو هم دارد،گوسفند هم دارد. او هم علف می بیند، سبزی می بیند، آب هم می بیند ما هم همین ها را می بینیم. ما کی انسان می شویم؟ آغاز انسانیت ما زمانی است که ما علاوه بر امور فیزیکی، یک چیزهای دیگری را هم ببینیم.حالا ابتدایش در منام این است که مثلا خواب امام زمان (عج) را دیدن، خواب حضرت زهرا(س) را دیدن، خواب امیرالمومنین(ع) را دیدن . این ها جزو مطلوب های طلبه ها باید باشد. تا آدم چشم برزخی اش باز نشده در مرحله عالم فیزیکی است.در مرحله علم تزاحم است.آقای بهجت (اعلی الله مقامه) در دیدنشان احتیاجی به این چشم نداشتند.پشت سرشان را هم می دیدند. معلوم است که چشم حسی پشت سر را که نمی بیند.آن یک چشم دیگری بود که همه عالم را می دید.
برای فهمیدن قرآن و رسیدن به حقایق قرآن، این ایه را که من به مناسبت اختتامیه این جلسه شریف خواندم وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَرَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِينَ[۵] اما وَلَا يَزِيدُ الظَّالِمِينَ إِلَّا خَسَارًا [۶]این ظالم را خیال نکنید که رئیس جمهور آمرریکا و فرانسه و انگلیس و صدام و اینها هستند، نه. مادامی که آیات درمان مشکلات اخلاقی ما نیست معلوم می شود ما متصف صفت ظلم هستیم و قرآن برای شفاء نیست.ما یک وقتی در جمع علمایی این آیه کریمه انما المومنین(کلمه انما که در قرآن آمده هشدار های عجیبی است، گاهی انسان خیلی نگران و خائف می شود نکند که ما هیچ بهره ای از ایمان نداریم)این آیه إِنَّمَا المُؤمِنونَ الَّذينَ إِذا ذُكِرَ اللَّهُ وَجِلَت قُلوبُهُم وَإِذا تُلِيَت عَلَيهِم آياتُهُ زادَتهُم إيمانًا[۷] همه شما طلبه هستید،حضرت عباسی(ع) ببینید اینجور هستید یا نه؟یاد خدا چقدر برا شما لذت دارد؟چقدر دلتان می لرزد؟آدم یاد معشوقش می لرزاند دل را. ابن سینا یه مریضی را که تشخیص نمی دانند مریضی اش چیست دکترها، بررسی کرد دید این عاشق است. اسم شهری را برد اسم محله ای را برد اسم کوچه ای برد، نبض هم در دستش بود تا به کوچه ای رسید دید که نبض تند شد.این عالم معنا، عالم برزخ، عالم صور در عالم فیزیکی ما اثر دارد، آدم خجالت می کشد رنگش سرخ می شود.آدم می ترسد رنگش زرد می شود. خدا به اندازه ترس و خجالت هم در وجود ما اثر ندارد. إِنَّمَا المُؤمِنونَ الَّذينَ إِذا ذُكِرَ اللَّهُ وَجِلَت قُلوبُهُم وَإِذا تُلِيَت عَلَيهِم آياتُهُ زادَتهُم إيمانًا
این مقدمه عرض کردم که پیامبر (ص) ما به ما خبر داده إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ اَلثَّقَلَيْنِ مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا بَعْدِي كِتَابَ اَللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي وَ إِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ اَلْحَوْضَ[۸] .قطعی الصدور است دیگر. هم قطعی الدلاله است و هم قطعی الصدور.حکم خود قرآن را دارد حدیث ثقلین.خیلی قرص محکم است. پیغمبر(ص) که ناطق وحی است، لسان الله است، به ما گفته است که قرآن و عترت هیچ گاه از هم جدا نمی شوند.این که ما قرآن میخوانیم، نه نور قرآن را می بینیم نه امام زمان(عج) را.معلوم می شود که نه به حقیقت قرآن راه پیدا کردیم نه به حقیت امام زمان(عج). اینها که از هم جدا نمی شوند. هر وقت ما وقتی قرآن می خوانیم خودمان را در محضر امام زمان(عج) ببینیم. و اگر یک مقدار لطیف تر شدیم هر وقت قرآن می خوانیم، ما نیستیم. این حدیثی که در اصول شریف کافی هست، فرمود که هر وقت می خواهید خدا با شما حرف بزند قرآن بخوانید.وقتی قرآن میخوانید خدا دارد با شما حرف می زند.
توجه به این حقایق که قرآن یک حقیقت مادی دارد، یک حقیقت فیزیکی دارد، این را همه حیوانات هم می بینند. یهودی هها با الفاظ قرآن کار دارند،پژوهشکده دارند و روی آن کار می کنند. تمام قرآن را این ها آیه به آیه بررسی می کنند. ما سفری داشتیم به لبنان. مهمان حزب الله بویدم که یک شب هم مهمان سید مقاومت(چه سیدی، چه نوری، چه استقامتی،چه صبری، چه ایمانی، چه تجلی نوری از ولایت فقیه در وجود ایشان بود. ما کجا این ها کجا؟)یک شیخی که اسیر بوده در دست اسرائیلی ها .ایشون می گفت که وقتی ما را آمدند بردند(از خانه اش هم دزدیده بودند) گفت یک خانه ای در اختیار ما گذاشتند(خانه ای وسیع) گفتند هر کتابی بخواهی در اختیارت هست. ما آورده ایم که تو یک دوره مفاهیم تشیع را برای ما بازگو کنی.شیعه چه اصولی دارد؟چه اخلاقیاتی دارد؟ چه احکامی دارد؟یک عالم شیعی را اسیر می کنند می برند آنجا که شیعه شناسی را به آنها القا بکند. برای اینکه بخواهند شیعه را بزنند.بخواهند با خود تشیع ،تشیع را بزنند.لذا اینها می فهمند از نظر مفهوم .یک یهودی این کتاب های مرحوم سید ابن طاووس را اسانیدش را درآورده است.سه جلد کتاب نوشته. در کتاب های دعایی ، کتاب های فقهی ما کار میکنند، تو دنیا دارند کار می کنند و می فهمند امام یکی کلمه از قرآن را نمی فهمند برای اینکه قرآن نور است. اینها با حقیقت نوری اصلا اشنایی ندارندو آن چشمی که قرآن را می بیند را باید باز کنند و هرگز باز نمی کنند. این آیه کریمه را شما ملاحظه فرمودید، وَ إِذا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ جَعَلْنا بَيْنَكَ وَ بَيْنَ الَّذينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَه حِجاباً مَسْتُوراً [۹]صریح قرآن است.کافر اصلا راه به قرآن ندارد. وقتی قرآن می خوانیم بین قرآن و کافر خدا می گوید ما خودمان جعل ستر می کنیم، پرده می کشیم این ها هرگز نمی توانند تماشا بکنند، نمی توانند ببینند.این آیات مبارکه سوره واقعه هم باز گویای این حقیقت است إِنَّهُ لَقُرْآنٌ كَرِيمٌ *فِي كِتَابٍ مَكْنُونٍ [۱۰]مکنون یعنی مستور لَا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ.[۱۱]
شما که عاشق امام زمان(عج) هستید شما که طلبه آقا هستید، شما که آمده اید نوکری کنید، التماس کنید بگویید اقا هنوز چشم باز نکرده ام.چشم باطن من را باز کنید که من هم نور قرآن را ببینم و هم نور جمال آقای خودم حضرت حجت(اروحنا و ارواح العلمین لتراب مقدمه الفدا) بهشت هم با آن درجات نوری قرآن است. اقرا ورقع. آنجا با الفاظ که نیست،هر مقدار از نور قرآن با وجو شما یکی شده، آنجا با همین درجات ترقی می کنید و با لا میروید.
دیگر ایام ایام نورانی شعبان است. در ماه شعبان معمولا شهادتی می گویند وجود ندارد.من خودم استسقا نکردم ولی این که مشهور است و در کتابها نوشته شده همه اش ولادت است. ولادت حضرت امام حسین(ع) است. ولادت حضرت ابالفضل(ع) است. ولادتن حضرت زین العابدین(ع) است. ولادت حضرت علی اکبر(ع) است. دیگر سر سفره اقا جان مان هم بودیم. روز میلاد حضرت حجت (ارواحنا فداه) را هم جشن گرفتیم. اما من یک جمله در این ارتباط با اتصال باطن انسان با باطن قرآن که باطن قرآن همان حقیقت ولایت و امامت است، عرض میکنم مقامی که حضرت ابالفضل (ع)دارد، مقام حضرت ابالفضل(ع) را ما نمی توانیم بگوییم که. ما محدودیم، حضرت ابالفضل(ع) لا یتناهی است. جلوه خداست.اینه ی تمام نماست. دلایل مختلفی در این جهت وجود دارد. یکی این است که حضرت سید الشهدا(ع)، اولا به شما عرض می کنم که در مسایل عرفانی این معاصرین ما، مرحوم آیت الله بهجت(روحی فداه) و مرحوم آیت الله علامه طباطبایی(روحی فداه) ما این دوتا را از نزدیک الحمدالله خدا توفیق داده بود که دستشون رو بوسیده بودیم و در محضر شریفشون بودیم، و خیلی چیزها از ایشون سراغ داریم یا شنیدیم یا بعضی کرامت هایشان را خودمان دیدیم. این سیارات که مرحوم آقای میلانی هم یکی از این ها بود که از ایشون هم ما کرامت ها شنیده ایم،این ها همه شعاع وجودی امیرزا علی آقای قاضی بودند. آقای قاضی همت بلندی داشت. اساتید توحیدی هم زیادی داشت. ولی نمی رسیده. اون چشم باطن باز نمی شده. به گونه ای این نرسیدن و هجران اذیتشان می کرده داشته از خود نا امید می شده.در دالان ورودی به حرم حضرت مطهر قمر منیر بنی هاشم، باب الحوائج، کاشف الکرب، حضرت ابالفضل(سلام الله علیه) یک بنده خدایی را این ها فکر می کردند ادم خُلی است(در نجف از این دیوانه نماها زیاد بود) که اهل باطن بودند و لی در سنگر جنون خودشان را حفظ کرده بودند. یکی این ها در گوش ایشان می گوید ابالفضل(ع) شاه اولیا است. وقتی مرحوم آقای قاضی وارد حرم مطهر حضرت ابالفضل(ع)می شوند. اولین جرقه ای که وجود این عالَمی ایشون را می درد و نور عالم غیب دروجودشان با جذبه غیبی،آب شان می کند که خیلی هم شخت بوده برایشان در حرم حضرت ابالفضل(ع) بوده است.
بنابر این توسل به حضرت ابالفضل(ع) در شکوفایی باطن، در باز شدن استعداد عرفانی جزء رموزی است که اهل سر از این رمز غفلت نمی کنند.
اجازه بدهید یک جمله هم توسل داشته باشیم. احق الناس ان یبکی علیه. گرفتاری زیاد است. شیعیان در همه جای عالم در چنگال ظالمین گرفتارند. ما هم در کشورمان، همین امروز در دانشگاه ها آدم از هر جا میرود می بینه که عقده ها داره باز میشه.اوضاع اقتصادی بد است. اوضاع فرهنگی، این ها خراب کردند، آن وقت فشارش می اید روی شماها. شما ناراحت نشوید، بگویی ما بی صاحب نیستیم، ما بی کس نیستیم، ما آقا داریم. وجود مبارک حضرت ابالفضل(ع) گره گشای بین المللی است. مشکلات از این دست برای او کاری ندارد. آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند آیا بود که گوشه چشمی به ما کنند.
چ
وجود مبارک حضرت حجت(عج) به دو سه تا روضه حساسیت دارند. یکی روضه وداع هست.یکی روضه حضرت علی اصغر(ع) که وجود نازنین حضرت حجت گویا بی تابی می کنند برای مظلومیت حضرت علی اصغر(ع). یکی اسیری عمه جانشان است .
حاج محمد علی فشندی که در عرفات خدمت حضرت رسیده بود و خب دل داده بود دیگر.موقع خدا حافظی گفته بود آقا باز هم می شود من شما را ببینم. حضرت فرموده بودند بله. عرض کرده بود که کجا؟ فرموده بودند که در منا در خیمه شماروضه عمویم حضرت ابالفضل(ع) خوانده می شود. من هم حضور پیدا می کنم در آن روضه که همین جور هم بوده.
آقاجان اینجا خانه شماست. این ها طلبه هایی هستند که به عشق شما آمده اند. نام عمو جان تان حضرت ابالفضل(ع) را برده اند. آیا می شود که قدمی هم اینجا بگذارید.
۸- ارشاد القلوب، جلد۱، صفحه ۱۳۱