کد خبر:13459
پ

جلسه پنجم درس اخلاق آیت الله مجاهدی

پنجمین جلسه از سلسله جلسات اخلاق ایت الله مجاهدی در آستان ۲۲ بهمن و چهل و یکمین سالروز پیروزی انقلاب اسلامی برگزار شد.



بسم الله الرحمن الرحیم

والحمد الله رب العالمین

با تبریک سالگرد پیروزی پر شکوه و با عظمت انقلاب اسلامی، خدا را شاکریم. این یک اعجاز بود. و لذا مصداق یکی از ایام الله است به معنی واقعی. نمی دانم کدامتان قبل از انقلاب بودید شرایط سخت آن زمان را می دید، دیده بودید. چقدر ظلم، چقدر جنایت، چقدر بی حرمتی به روحانیت که خود شاه از غرورش وقتی فهمید با لوایح او که همه شیطانی بود، لوایح چندگانه اعلام کرده بود روحانیت مخالفت کرد، عمدا آمد قم نه برای زیارت برای قدرت نمایی و غرور و تکبر و تحقیر روحانیت. غرور خودش، نکبر خودش، تحقیر روحانیت و بالاخره روحانیت را ارتجاع سیاه نامید و رفت، ارتجاع سیاه که امام هم عکس العمل خوبی نشان داد، شجاعانه جواب داد. و بعد دیگر همینطور فشار و زندان و ساواک و شهید کردن بعضی علما در زندان زیر شکنجه به دستور او، چون سعیدی، آیت الله سعیدی، آیت الله غفاری و امثال این ها. به مدرسه فیضیه حمله کردند، مرکز روحانیت و حجره ها را آتش زدند، قرآن را آتش زدند، کتاب ها را آتش زدند، طلبه ها را از بالا پایی انداختند. روز وفات امام صادق(علیه السلام) قم شده یکپارچه کربلای خمینی، چه اشعاری می سرودند.

و همینطور فحشا و بی حجابی و همینطور شراب. شراب فروشی علنی بود. اما دین این ها در غربت و این ها بود و همینطور وهمینطور وهمینطور. تازه تاریخ اسلام را عوض کرد و تاریخ شمسی را گذاشت و تاریخ شاهنشاهی را آورد. تاج گذاری اش چقدر فاجعه بود و چقدر خرج کرد و اون وضعیت دیگر و اون وضعیت روستا ها، برق نداشت، لوله کشی آب نداشت، بهداشت نداشتند. شهر ها در چه وضعیتی بود به قول امام تا آن اواخر قبرستان ها را آباد کردند و شهر های ما را خراب کردند. آنقدر قدرتمند بود برحسب ظاهر رادیو داشت، تلویزیون داشت، روزنامه داشت. ارتشی مسلح سرتا پا مثل برده در خدمتش. آمریکا پشتیبانش بود. شصت هزار مستشار آمریکایی در تهران بود. چی شد با همه این قدر و با آن پشتیبانی سقوط کرد و از این کشور فرار کرد و ارکانش در هم ریخت،و حکومتش و نظام شاهنشاهی ساقط شد و امامی که یک آواره بود، تبعیدی بود، هیچ تکیه گاهی از این قدرتهای دنیا نداشت، تو ارتش نبود تا کودتا  کند، نه گروه چریکی داشت، نه گرو پارتیزانی داشت، نه خودش تفنگی و نه کُلتی و نه چاقویی، دست خالی ! مردم هم دست خالی. موبایل هم که نبود، این فضاهای مجازی نبود، تلفن هم که دیجیتالی نبود، یک خبر را از پاریس بخواهند اینجا منتقل کنند چقدر سخت. با شب نامه و این ها بخواهند چیزی بنویسند و بین مردم پخش کنند. چه شد که امام آنجا بود و فرمود شرکت نفت اعتصاب کند و اعتصاب کرد. در فرمان شاه بودند. آموزش و پروش اعتصاب کند، اعتصاب کردند. بازار اعتصاب کند، شهر های مختلف که در اصل تهران بود و قم و این ها بازار چند ماه در اعتصاب  و بسته بود. و مردم در خرجشان خیلی مانده بودند. و هی یکی یکی اینها به فرمان امام، ای آقا شاه این جا پادشاه بود. نخیر دیگر دشمن هم دید این مهره سوخته است و این دیگر فایده ندارد و رفت وجایگزینی می خواستند بیاورند.  این ژنرال هایزری که عمر و عاص زمان بود، شیطانی بود و در جنگ های جنیگ ویتنام خبر های مهمی هرجا میرفت می آورد. اینجا آمد خبر یاس و نامیدی برد. چی شد اومدی برگشتی؟ قرار شد کار را تمام کنی؟ گفت من اگر چند ساعت دیگه مانده بودم من هم رفته بودم. سیلی آمده که نمیشه رویش حساب کرد و جلویش را گرفت. چه شد این کشور یک مرتبه آنچنان تحول؟

بله یک آقایی که خیلی دراین ضعف مانده بود پس از پیروزی انقلاب و چندین هفته رفت به جمکران و برای دیدار امام زمان و تشرف خدمت حضرت(عج) این مشکل حل بشود که برای چی؟ چی شد انقلاب بوجود آمد؟ چی شد آقای خمینی دست به این کار زد؟ این خود سرانه بود یا از طرف حضرت بود؟ بالاخره با ملاقاتی که داشت حضرت فرمودند ما بوجود آوردیم با چهار چیز. یکی اینکه در دشمن ترس ایجاد کردیم و دوم اینکه در بین مردم شجاعت. ترس را ازشان گرفتیم. عجیب مقابل تانک. تانک  اطراف حرم بود. تو این نیروگاه، جاده اصلیش، سی متری اصلیش خاکی بود آنجا تانک آمده بود! در میدان توحید تانک بود. اطراف حرم تانک بود. در چهارمردان ناتک بود. این ها باید اطراف مرز با دشمن بجنکند آمده بودند اینجا روحانیت و شیعه و اینها را به دستور شاه. تا بالاخره فرار کرد. قدم به قدم، قدم به قدم. به هر حال سوم اینکه در بین دشمنان تفرقه ایجاد کردیم. چهارم اینکه در بین مردم ایران وحدت. عجیب. به هر حال تا اینکه تا ۲۲ بهمن انقلاب به پیروزی رسید و خود رادیو و تلویزیون هم اعتصاب کرد.  ما یه وقتایی اخبار هم گاهی گوش می دادیم. صبح ساعت هفت بود، مختصر و خلااصه اش را گوش بدهیم و برویم جلسه درس. یک دفعه گفت که همکاران ما به فرمان آقای خمینی که اولین بار بود ما از آن رادیوی اون طاغوت این را می شنیدیم، به فرمان آقای خمینی اعتصاب کردند و اخباری تهیه نکردیم و عذر خواهی می کنیم و آهنگ زد. معجزه بود آقا معجزه بود. اعجاز بود. چی شد که اینجوری بوجود آمد. همان چهار چیز همان نظر امام زمان که پشت پرده بود  دستور می داد و رهبری می کرد.

ولذا تا امروز آنچنان مقاوم در برابر همه توطئه ها، دشمنی ها بوده. پاکسازی شده از آمریکا، آمریکایی اینجا نیست. از حقانیت این نظام که سفارت اسرائیل تعطیل، با پیدایش این حکومت، ظهور این حکومت، آن تعطیل شد و جایش سفارت فلسطین. زمان شاه هفته ای یک کشتی نفت، کشتی به اسرائیل  مجانا کمک می کرد شاه، یکی از خدماتی که به این ها میکرد و فلسطین محکوم و مظلوم بود و اسرائیل محبوب بود اینجا. این اعجاز نیست؟ این ها شکر ندارد؟ لذا شکرانه بدید و شکر کنید و بارها سجده شکر کنید.

حالا یک عده ای نمی فهمند یا می فهمند و بعضی شرایط وادارشان می کند، سختی ها و مشکلات گاهی یک چیز هایی بگه. وگرنه مردم همین اند که برای سردار سلیمانی چگونه ریختند به خیابان.  اگر امام هنوز زنده بود و ایشان سخنرانی می کرد و می خواست مردم اینجور برای موضوعی بریزند به خیابان نمی توانست. این چی شد که شهادت اینجور خودجوش مردم چندین روز در خیابان ها و شهر ها، ده کیلومتر قم تا جمکران مملو از جمعیت برای تشییع جنازه. در کرمان که بیشتر، چقدر تلفات داد برای تشییع جنازه. شب تا صبح تا سحر تا اذان صبح تا جنازه را دفن کنند. در آن سرما مردم نرفتند. الله اکبر این ها طبیعی نیست، در دنیا بی نظیر است. خدا با انقلاب با دنیا کار کند، حجت است برای تمام مذاهب، مذاهب سنی و غیر سنی که حق اینجاست، حق با تشیع است، حق با این انقلاب است و هرکه از آن دور باشد، و با آن ناجور باشد در انحراف از حق و حقیقت و قرآن و معنویت دور است.

علی ای حال باید شکر کرد. شما در هفده ماه رمضان خواندید در مفاتیح که آمده که به مناسبت جنگ بدر و پیروزی مسلمین در آن جنگ هر سال ما صدقه بدهیم، شکرانه. آنم که تمام شد. بله و لی این صدقه ادامه دارد و شکرانه ادامه دارد شکر کنید این پیروزی را. برای این انقلاب شکرانه و صدقه نمی خواهد؟ مانند او نیست؟ می توانیم بگوییم آن همطراز این است یا نمی توانیم بگوییم؟ صدقه بدهید و شکرانه بدهید و سجده شکر بکنید و از خدا بخواهید خدایا روز به روز برشوکت وعظمت این انقلاب را بیافزا. این گرانی ها و نگرانی ها و مشکلات را از مردم خوب هم برطرف بفرما و تعجیل در ظهور امام زمان ما بفرماید. این خیلی مسئله مهمی است که ان شاءالله این را قدر بدانیم و شکر بکنیم و نا سپاسی نکنیم و اگر هم حالا خیلی مشکلات می بینیم از شکر نکردن ماست که شکر نمی کنیم. کی لوله کشی گاز بود؟ کی در روستا ها برق بود. کی تلفن بود؟کی این نعمت ها و کی این جاده ها و اتوبان ها در بین شهر ها بود؟ علی رغم اینکه آن جنگ هشت ساله خانمان سوز بود، این ها کی بود؟ و این ها برکاتی است که شکر نکردند، بله گاهی نشستند پای ماهواره ها و  به ریش من و شما خندیدند. مسخره کردند، طرف آن ها را گرفتند بعضی ها. خدا هم بعضی عذاب ها و گرفتاریها اذَا غَضِبَ اَللَّهُ عَلَى أُمَّةٍ وَ لَمْ يُنْزِلْ بِهَا اَلْعَذَابَ غَلَتْ أَسْعَارُهَ[۱].قیمت جنس ها بالا می رود وَ لَمْ تَرْبَحْ تُجَّارُهَا و تاجرها سود نمی کنند وَ قَصُرَتْ أَعْمَارُهَا عمر ها کوتاه می شود وَ لَمْ تَزْكُ ثِمَارُهَا میوه ها خوب در نمی آید وَ لَمْ تَغْزُرْ أَنْهَارُهَا نهر ها از آب پر نمی شود کم می شود وَ حُبِسَ عَنْهَا أَمْطَارُهَا باران از آنها گرفته می شود وَ سُلِّطَ عَلَيْهَا شِرَارُهَا شر را بر آن ها را مسلط می کند… حدیث نبوی و امثال این.

خب این یک مطلب در مورد دهه فجر که تبریک می گوییم به امام زمان، مقام معظم رهبری و دوستان انقلاب و از خدا می خواهیم که تعجیل در ظهور صاحبش امام زمان بفررماید.

خب مطلب بعد در رابطه با ماه رجب که در پیش است. چه ماه شریفی است. فرمایش حضرت است که از اشرف ماه ها است. ماهی است که اصب نامیه شده است. افعل تفعیل صب است. ریزش، ریزش رحمت ها، گسترده و وسیع در این ماه بر اهلش وارد می شود. بر اهلش وارد می شود. و رجب نام نهری است در بهشت. امید است ما بتوانی از این ماه استفاده کنیم. بعضی از قبل از ماه رجب خودشان را آماده می کنند که بتوانند از این ماه خوب استفاده کنند. با کم حرفی با مراقبت بر اعمال، کنترل خود گناه نکردن، استغفار زیاد کردن، کسی از ما رنجیده نشود و اگر رنجیده شده است راضی اش کنیم و خوشحالش کنیم
، تا بتوانیم در این ماه خوب استفاده کنیم با حجاب وارد نشویم که نمی توانیم و زمینه بشود و مقدمه بشود که ماه رجب را خوب استفاده کنیم لذا فرمودند قبل از ماه رجب، آخر این ماه خوب است که انسال آن غسل یکشنبه ذی القعده را با آن چهار رکعت نمازش انجام بهد تا با پاکی وارد ماه رجب بشود و بتواند از ماه رجب بهتر استفاده کند و ماه رجب و ماه شعبان مقدمه اند به فرمایش امام خمینی (ره) برای ماه رمضان. اگر کسی خوب استفاده کند از این دو ماه با مراقبت و انجام برنامه ها هرچه بهتر و بیشتر با خلاص این میتواند از ضیافت رمضان استفاده کند و الا از ضیافت بی بهره است. یک ماه رمضانی آمد و رفت. یک روزه هم گرفت و تکلیف ساقط شد ولی بهره نبرد، و فرموده اند میزان این است که اگر دید قبل ماه رمضان با بعد ماه رمضانش فرق نکرد، بعد ماه رمضانش مقایسه بکند با قبل را، همان جور است از ماه رمضان بهره نبرده است. بی بهره بوده است. و این که حافظ دارد و عرفا دارند و حافظ این را در شعر آورده است.

سه ماه می خور و نه ماه پارسایی باش

می می مراقبت است. می استفاده کردن از برنامه های سه ماه است. هرکس خوب استفاده کند، بقیه سال را، آن نه ماه دیگر را از برکات سه ماه بهره مند می شود، آثارش را می بیند و فوایدش را می بیند، بهره هایی می برد. حالا اینجا مقدمه برای رجب و شعبان، آن دو ماه مقدمه برای رمضان، عیدیشان را در عید فطر، شب عید فطر می گیرند. خبرهایی برای اهلش اتفاق می افتد. حالا شب اول ماه رجب بین مغرب و عشاء بیست رکعت نماز دارد. بیست رکعت نماز دارد. خیلی ساده مثل نماز نافله، مثل نماز صبح ، یه حمد و سوره، دو رکعت دو رکعت سوا. یک بیست دقیقه وقت می گیرد شاید هم کمتر. میشود هم تند تر خواند و انقدر فضیلت برای این ذکر شده که پیامبر فرمودند علمنی روح الامی  حفظ ولله فی ماله وولده و و و  تا قیامت و از آن نار  و آتش جهنم محفوظ است. قسم خوردند که خدا حفظ می کند در وجود خودش، مالش و اهلش، چه برکاتی نصیب او میشود. فقط یک شب است، شب اول. حالا کسی هم جماعتی، چیزی هم دارد فرمودند می تواند بعد از عشاء رجائا، این بیست رکعت را بخواند و بهره ببرد.

شبی هزارتا لا اله الا الله دارد. حالا این هزارتا لا اله الا الله اگر کسی به یک جلسه بگوید شاید یک ربع بیست دقیقه. در حالی که لازم نیست به یک جلسه می تواند در راه رفتن، بین کارهایش. حتی در یک جلسه ای نشسته و دیگران مشغول صحبت هستند این می تواند مشغول لا اله الا الله باشد. لب هم حرکت ندارد و کسی هم متوجه نمی شود. در طول شب می تواند بالاخره انسان هزار تا لا اله الا الله یه خورده هم ماند فردایش. حالا اگر ما شب ها درسمان و مطالعه مان زیاد است خب نه، از مطالعه و درسمان کم نکنیم، اگر می توانیم در حاشیه آنها، لابه لای کارهای دیگر این را انجام دهیم. حالا آن شبی که فردایش درس نداری، تعطیلی، ما لا یدرک کله، لا یترک کله اگر ما همه اش را نتوانستیم انجام بدهیم، همه اش را  هم ترک نکنیم. آقا دیگه اقلا دو رکعت نما زهر شب دارد. شصت رکعت در کل ماه. شصت حج عمره، شصت حج عمره داده می شود به انسان، آن هم عمره رجبیه که چقدر فضیلت است، تالی تلو حج است. چهار دقیقه الی پنج دقیقه وقت می گیرد. هر رکعت یک حمد، سه کافرون، یک قل هو الله بین حمد و قل هو الله بین حمد و توحید سه کافرون خوانده می شود. بعد دست ها را بالا کردن لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ وَحْدَهُ لا شَرِیکَ لَهُ لَهُ الْمُلْکُ وَ لَهُ الْحَمْدُ یُحْیِی وَ یُمِیتُ وَ هُوَ حَیٌّ لا یَمُوتُ بِیَدِهِ الْخَیْرُ وَ هُوَ عَلَی کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدِیرٌ وَ إِلَیْهِ الْمَصِیرُ وَ لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ إِلا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ النَّبِیِّ الْأُمِّیِّ وَ آلِهِ دست را می کشد به صورت. این چقدر طول می کشد؟ چهار دقیقه، پنج دقیقه می شود این نماز را خوتند. غفلت نکنیم! حیف است از این دنیا برویم پشیمان می شویم، ماه رجب. خدا می داند چقدر اینهایی که از دنیا رفتند آرزوی اینکه یک سال دیگر می ماندند در این دنیا و یک ماه رجب را درک می کردند و شعبان را  ورمضان را، از دستشان رفت، رفت. ما که اینجاییم خیلی توجه نداریم غافلیم. ان شاء الله که کاری بکنیم که خدا در عمرمان به وقتمان برکت بدهد هم بتوانیم هم کارهای علمی وتحصیلی ومطاله داشته باشیم و کم نگذاریم و هم اینکه از این ها استفاده کنیم.



هفتاد استغفار صبح دارد و عصر. استفر الله واتوب الیه… ان شاءالله با توجه. دو دقیقه یا سه دقیقه  شاید بشود.تمام شد دست ها را بالا می گیری اللهم واغفرلی و تب علی. صبح و عصر. استاد ما تمام این ها را مقید بود علی رغم کارها ی علمی اش و مطالعه ها و نوشتن هایش. عصر هم یکی دو ساعت وقت می گذاشت برای مراجعه شاگردانش و مراجعین  و اینها و حتی مقید بود ده هزار قل هو الله در این ماه وارد است. این را فرمودند تقسیم کنید بر شبانه روز، هر شبانه روز سیصد و خورده ای می شود حالا می خواهد بیست ونه باشد سی باش. سیصد چهل و پنج، سیصد و چهل و پنج، بیست و چهار، شسصت و هشت … تقسیم کنید و بگویید. و مقید بود در کل شبانه روز، حالا یک روز دو برابر بگوید، یک روز اصلا نگوید. ایشان می خواست که کل شبانه روز بهره مند باشد، کل شبانه روز باشد، تقید خاصی بود.



حالا پنج شنبه اولش و شب اش و اعمالی که شب جمعه دارد، لیله الرغایب. آقا یک نماز دارد در کل ماه یکبار، فقط یکبار. ده رکعت است. یک نماز دارد در کل ماه یکبار و یک شب بخوانیم. ده رکعت است هر کعتی ، دو رکعت دو رکعت سلام دارد. هر رکعتی یک حمد یک کافرون سه تا قل هوالله. آن هر شبی یک حمد است و سه کافرون و یک قل هو الله، این یک حمد است و یک کافرون و سه قل هو الله. ده رکعت یکبار شاید کمتر بشود. آنقدر فضیلت نوشته اند، سلمان رضی الله از قول پیامبر محمد (صلی الله) نقل می کند هرکش این نماز را بخواند مثل اینکه رد آن سال تمام سال را روزه بوده و تمام سال به نماز مشغول بوده و تمام سال هر روزش حج عمره ای را و تمام سال هر روزش در حال جهاد با دشمنان است و آن سال چقدر به او ثواب می دهند تا جاییکه فرشته ای به او می گوید یا ولی الله استعنف العمل ای دوست خدا اعمالت را از سر بگیر که خداوند تو را بخشید گذشته اعمالت را و پاک شدی از گناه و تا آنجاییکه وقتی از دنیا رفت نام او را دیوان شهدا می نویسند و در آخرت بین او و آتش چقدر فاصله است و نامه اش را به دست راستش می دهند و خداوند تبیض وجهه وجهش را نورانی وسفید و روشن به صحرای محشر  می آورد. نامه اعمالش به دست راستش می دهند. برائت از آتش جهنم دارد و و و چقدر… فقط یک شب، ده رکعت نماز. هست تو مفاتیح همه نشانی ها هم از تو مفاتیح دارم می گوییم. اقبال که خیل بیش از این ذکر کرده است. اقبال سید و بعضی مقید هستند آن را ببینند و بیش از آن را انجام بدهند. حالا ما همین مقدار را بتوانیم هست توی مفاتیح و بخشی از این ها را انجان بدهیم.

یک استغفار است هزار مرتبه در کل ماه استغفر الله ذوالجلال و الاکرام من جمیع  الذنوب و الآثام هر شبانه روز سی و سه چهار تا میشود. خوب است قبل از خواب ما این را بخوانیم و بخوابیم.

این ها را ان شاءالله توجه بکنید و درصدی استفاده بکنید به قلب ما نورانیت می دهد به قبر ما هم نورانیت خواهد داد البته اگر بعد با سیئاتی باطلش نکنیم و بتوانیم در ماه شعبان و همچنین رمضان، رمضان هم هر شب باز یک دو رکعت نماز مخصوصی دارد آن هم دو سه دقیقه چهار دقیقه بیشتر کار ندارد. حمد و توحیدش سه مرتبه و بعد یک تسبیح  بعدش سُبْحانَ مَنْ هُوَ حَفيظٌ لايَغْفُلُ سُبحانَ مَنْ هُوَ رَحيمٌ لايَعْجَلُ سُبْحانَ مَنْ هُوَ قائِمٌ لايَسْهُو سُبْحانَ مَنْ هُوَ دائِمٌ لايَلْهُو  تا آخرش هم ده تا صلوات دارد. آن هم خیلی ساده و کوتاه است. بخشش تمام گناهان. دعای سحرش، نمی دانم دعای ابوحمزه ثمالی، هر سحر یک مقداری ازش خواندن هر چه بتوانیم. یک صفحه نیم صفحه کمتر و بیشتر الی ما شاءالله و شبی هزارتا سوره قدر حالا هر شب و روزش. خلاصه این ها را هرچه بیشتر اهمیت دادن بهتر می توانیم در کارهایمان موفق باشیم. حالا خوشی داشته باشیم. پیشرفت معنوی بکنبم. قیامت حسرت می خوریم.



این کتاب سه دقیق در قیامت را دیده اید؟ که یک پاسداری که فوت می کند و سه دقیقه است که فوت کرد، کاملا رفت از دنیا، روح رفت. و صد در صد فوت کرد. دیگه آنچه در آن عالم التماس  می کند که من سه تا سه نفر یتیم را سرپرستی داشته ام و زنم در شرایط سختی است من را برگردانید و با شفاعتی چه و چه شاملش می شود و برش می گردانند. آقا در این سه دقیقه آنقدر چیز نقل کرده، نقل کرده، نقل کرده. که دیگر آنجا زمان ندارد و بدون زمان این ها را، خیلی چیز ها را دیده است. می گوید نامه اعمالم را تا دیدم آنقدر خوشحال شدم، خوشحال شدم. چقدر نماز شب، چقدر قرائت قرآن، کارهای خیر، حسنات، خدمات و اینها پُر. رفتم یک جایی که یک جوانی پای میز خواست از من حساب بگیرد، تا رفتم آنجا دیدم نامه اعمالم پاک شد هیچ چیزی در آن نیست. گفتم چی شد؟ من خیلی چیز داشتم خوشحال بودم. گفت غیبت هایی کردی. افرادی را رنجانده ای. آن گناه را کردی این را ازت گرفت. دستم خالی شد. بعد گفت که یک نفر است اینجا که چند سال است منتظر توست و مدت هاست از دنیا رفته و اینجا منتظر است تو رضایت بدهی برود بهشت و نارضایتی تو نگذاشته است که برود. گفت دیدم فرصت خوبی است که اینجا بلکه یک چیزی در نامه اعمالم بیاورم. دیدم بله یک نفری بود که در دنیا به من تهمتی زد بد تهمتی هم زد. خیلی دلم سوخت. آمد آنجا گفت حلالم کن. گفتم نمی کنم. فقط هم بخاطر اینکه نامه اعمالم خالی شده است. گفت حلالم کن گفتم نمی کنم، بالاخره آنقدر التماس،گفتم اگر آن حسینیه ای که ساخته ای را بده به من. یک حاجی بود و یک حسینیه ساخته بود کل حسینیه اش را من گرفتم تا رضایت دادم. اینجا یک خورده چیزی دریافت کردم. و اون رفت دیگه، رضایت دادم رفت داخل بهشت.

چیزهای عجیبی نقل می کند. چیز های عجیبی نقل می کند. می گوید که مردم حق الله را، حق الناس را سبک  می شمارند، مهم اش نمی دادند در حالی که خیلی اینجا حسای می شود، نه فقط حق الله و حق الناس بلکه حق النفس هم یعنی کسی کاری کند که به خودش ضرر برسد، بعضی از اینکه اعتیاد داشتند و عمرشان کوتاه شده با سیگار و این چیز ها اینجا گیر هستند که تو حق النفس داری. من هم اتفاقا گیر بودم، گفت تو حق النفس را رعایت نکردی، به نفست ضرر زدی. گفتم کجا؟ گفت به عمرت یک سیگار کشیدی! گفت یادم آمدم که بله، یک نفر مارا دعوت کرد بریم باغ، رفتیم به باغی و این اولین کاری که کرد یک سیگار روشن کرد و یکی یکی داد به دست اونها،یکیش را هم داد به دست من. من سیگاری نبودم، پدرم سیگاری بود ولی تنفر داشتم و بدم می آمد از اینها ،ولیحالا برای اینکه خواهی نشوی رسوا هم رنگ جماعت شو، رو در بایستی اینم من گرفتم کشیدم. اینجا گفتند آن سیگاری که آنجا کشیدی بهت ضرر زد و گرفتارت کرد. تا این حد!!

خیلی داستان عجیبی است. افرادی را دیدم که می رفتند داخل بهشت، سر نداشتند. دو نفر بودند. چند نفر را دیدم که این ها را می شناختم، دیدم این ها رفتند در بهشت، سر هم داشتند و رفتند در بهشت. و می گوید بعد که آمدم برگشتم در این دنیا، رفتند این ها در سوریه، این ها شهید شدند درست همان هایی که دیدم شهید شدند. افرادی که هنوز نیامده بودند آنجا به من نشان دادند. افرادی که آمده بودند به من نشان دادند، افرادی که گیر بودند نشان دادند. خیلی داستان های عجیب و غریبی دارد و عجیب عالَمی است آقا. خیلی باید مراقب باشیم، خیلی باید حساب کارهایمان را بکنیم. نارضایتی افرادی را که نا حق نارختشان کردیم چقدر آنجا معطل می کند و گرفتار می کند. گفت ریزترین چیز ها را می پرسند. مو را از ماست می کشند. بالاخره تا اینکه می گوید وقتی برگشتم،بله، خودم را در دنیا دوباره دیدم و اجازه داد برگردم دو تا پرستار دیدم که آمدند مرا از ریکاوری، اتاق ریکاوری ببرند به بخش و این ها، یکیشان را به صورت غیر انسان دیدم. آنقدر وحشتناک وحشتناک که دیگر نتوانستم چشمم را باز کنم  نگاهش کنم. و تا مرا بردند آنجا چشمم را باز نکردم. حتی رفت از آنجا دیگر نمی توانستم چشمم را باز کنم. بسکه آن را زشت و وحشتناک دیدم. بعد فامیلم می خواستند بیایند دیدنم آن ها را از دور دیدم که به چه صورتی اند. بعضیشان به صورت حیوانات وحشتناکی بودند، بهانه کردم گفتم حالم خوب نیست بگویید نیاییند. نمیتوانم ملاقات نمی توانم داشته باشم. بگویید فعلا نیایند. اجازه ندادم بیایند. بله. افراد را می دیدم این یک شکلی است، آن یک شکلی است، این خرس است و آن چی و چی است و خلاصه حیوانات مختلف. آنقدر از خدا خواستم و التماس کردم تا این دید را از من را بگیرد دیدم …. راحت شدم، دیگه راحت شدم. این کتاب خواندنی است. خیلی هم، تازه هم چاپ شده. امسال هم چاپ شده و کم حجم هم هست. خیلی کم حجم است. اولش خی حالا یک سری چیز هایی که این ها بعضی ها ازآن عالم توانسته اند برگردند و یک چیزهایی داشته اند. بعد داستان خود این شخص، این آقای پاسدار. اسم هم نمی برد کی بوده؟ کجا بوده؟ کدام شهر؟ هیچی.

علی ای حال عزیزان خیلی مراقب باشیم، مراقب اعمالمان، زبانمان، چشممان و گوششمان. غفلت نکنیم. چهار روز دنیا صبروا اياماً قصيرة اعقبتهم راحة طويلة[۲] آن راحتی جاوید این شهید سلیمانی چقدر جانفشانی کرد. خوابش را در راه خدا، آسایشش را در راه خدا، وجودش را در راه خدا وقف کرد. ساده، ساده،ساده، آنقدر ساده زیستی که وقتی در کجا بود یک جایی حالا چند تا از رزمنده ها نشسته اند، غذایشان را در یک سینی ریخته اند نه قاشقی نه چیزی، دور هم می خوردند او هم نشسته کنارشان. بعد فکر کردند این هم یکی از همین رزمندگان است، یک سربازی یک رزمنده ای آمد بعد متوجه شدند این فرمانده کل سپاه قدس است. تعجب کردند با سادگی تمام آمده کنار اینها با رفاقت و دوستی حرف می زد. اونجا را  نشان می دهد که با دمپایی داشت همینطور می رفت. آنجایی را نشان می … که به طرف جبهه داشت جلوتر می رفت سمت آنها. آنقدر شجاعانه، آنقدر بی باک، آنقدر از خود گذشته، آنقدر متواضعانه اصلا خود نمی دید. خود نمی دید واقعا. خدا نکند ما چهارتا عنوان و مدرک و درسمان منیّت در ما ایجاد کند

تا عقل و فضل بینی بی معرفت نشینی      یک نکته ات بگویم خود را مبین چه هستی

حافظ خیلی قشنگ در یک خط شعر مشکل ما را و راه حلش.

یک مثالی هم هست عرض کنم و عرضم را تمام بکنم. چوپانی گوسفندانش را خواست از جوی آبی به آن طرف ببرد. هی می رفتند گفت خب این بز معمولا تو این چیزها خیلی ورجه وورجه می کند و شیطنت دارد و اینها این زودتر میتواند برود. بز را آورد جلو که از این آب بپرد تا اومد، یکی می رفت دیگه دنبالش  همه می رفتند. بز می آمد دم آب بر می گشت. می آمد جلو که بپره  نگاه به آب می کرد برمی گشت. خب این چوپان هم مانده که آخر چه بکند این ها باید از اینجا بروند. یک چوپان پیری که تجربه داشت، او رسید و چه مشکلی داری؟ گفت این گوسفندان را می خواهم ببرم این بز هم سردمدار می خواهم باشه معمولا هم هست اما الآن نمی پره از آب. گفت چوب دستی ات را بده من. چوب دستی را داد. گفت بز را بیاور جلو تا از آب بپرد. رفت آن بالا هی با چوب زد و زد و زد آب را گل کرد، آلوده کرد. گِلش کرد تا صاف نباشد بز پرید و رفت. گفت چی شد؟ تجربه ای داری؟ گفت چی شد مسئله چی بود؟ گفت آب وقتی آب زلال بود و صاف بود، بز تا می آمد از آن بپرد، خودش را در آب می دید می ترسید برمی گشت. ولی وقتی آب تیره شد گل آلود شد اومد خودش را ندید دیگر و نترسید و ردش کرد و رفت آنطرف و دنبالش رفتند. این خیلی به ما درس می دهد. این را ازش درس گرفته اند که یک، اینکه تا خودت را می بینی پیشرفت نداری. باید خود بینی را بگذاری کنار. این سردار سلیمانی اینطور بود. اینقدر عزت و عظمت، چه شناختی مردم از او داشتند؟ اون خارج، این داخل. این جاده ها و تهران.چه خبر بود چه جمعیت هایی؟ چند کیلومتر راه ها پر از جمعیت. آدم نبیند، خودبینی را بگذاریم کنار. همه عصبانیت ها و دعواها برای این است که خودمان را خیلی می بینیم. دوم اینکه این آب صاف که بود نمی رفت، تیره که شد رفت. پس این هم می شود یک درس دیگر! چه درسی؟ زندگی مان خیلی نباید صاف باشد، باید یک خورده تیرگی، مشکلات و اینها درش باشد. اینکه همه چیز بر وفق مرادمان ، صاف و جور و همه فراهم است ما می مانیم. غرق همان زندگی و خوشی و امکانات خوبی که داریم نمی توانیم بگذریم. این هم یک حرفی است. یک درس سوم نکته سوم. آن چیست؟ تجربه از اهل تجربه گرفتن. آنهایی که یک راهی را رفتند و می دانند بیشتر از ماها این راه را طی کرده اند از تجربه آنها استفاده کنیم.

[۱] الکافي , جلد ۵ , صفحه ۳۱۷

[۲]  نهج البلاغه_خطبه متقین



ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

کلید مقابل را فعال کنید