جلسه درس اخلاق آیت الله صدیقی روز چهارشنبه از ساعت ۰۸:۰۰ تا ۰۹:۰۰ در ساختمان بهشت حوزه علمیه امام محمدباقر(علیه السلام ) برگزار شد که مشروح آن تقدیم می گردد.
قُلْ إِنَّمَا أَعِظُكُمْ بِوَاحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنَى وَفُرَادَى ثُمَّ تَتَفَكَّرُوا مَا بِصَاحِبِكُمْ مِنْ جِنَّةٍ إِنْ هُوَ إِلَّا نَذِيرٌ لَكُمْ بَيْنَ يَدَيْ عَذَابٍ شَدِيدٍ
خدا را شکر حشرونشر ما با نوریان و پاکان و موالیان است. جمع نوریان و پاکان، سربازان اقامون امام عصر و افسران بزگوار جایگاهی خاصی دارند و امروز هم ما در این خانه حضرت توفیق این را داشتیم که مهمان اقا باشیم و به نوکران حضرت عرض و ادبی داشته باشیم با استعانت از حضرت محبوب، نکاتی را که فکر می شود و مفید برای طلبه ها باشد و خداوند عنایت کند نور بدهد و اخلاص بدهد نکاتی را برای شما بیان کنم.این آیه که مربوط به موعظه می شود ورد زبان حضرت امام بود و حال و قال شون بود. قُلْ إِنَّمَا أَعِظُكُمْ بِوَاحِدَةٍ. و با توجه به این آیه معلوم می شود که موعظه خیلی مهم است و انسان باید موعظه را بشنود و خود واعظ خودش باشد، مَن لَم يَكُن لَهُ مِن نَفسِهِ واعِظٌ وقتی که آدم لبیک گوی ندای الست بربکم نباشد نداهای بیرونی از این گوش وارد شده و از آن گوش خارج می شود إِنَّكَ لا تُسْمِعُ الْمَوْتى. دل مرده گوش شنوا ندارد ولی موعظه برای اهلش اون می کند که حضرت امیر علیه السلام حمام را با موعظه وارد بهشت کرد و وقتی چشمه زلال الهی برای حمام فوران کرد بطوری بود که او را به مقصود رساند. وصعق صعقا فمات.پرواز کرد حضرت امیر فرمودند: هکذا یسمع المواعظ الحسنه اهلها مواعظ حسنه برای اهلش اثر می کند و لذا باید به دنبال دل آماده باشید و اگر ملا شویم ملایی می شویم دل مرده،هوا پرست،تشنه قدرت و شین برای حوزه می شویم می گویند آخوندا افتاده اند به جان هم اینا هم چشم دیدن همدیگر را ندارن.. لذا قبل آن که غصه گناه دیگران را ،تنگ نظری دیگران را و مشکل جامعه و دیگران را بخوریم مشکل اخلاقی خود را حل کنیم علیکم انفسکم . علیکم انفسکم . علیکم انفسکم .طلبه امده است که خود را پیدا کند و خودش را بشناسد و اگر در جایی ما غافل را تنبیه، ارشاد ضال میکنیم امر به معروف ونهی از منکر می کنیم تعلیم جاهل میکنیم مامور و مکلفیم دستور خداوند است برای این که خود را بسازیم و و خودمان را نجات بدهیم. قُواْ أَنفُسَكُمْ خودتو بپا تو جنهم نیوفتی.این راهی که ما طلبه ها می رویم راهی پر از آتش است و مسیر،مسیری است که از روی جهنم عبور میکند. هر درب جهنم در درون خود ما است باید این درب ها را مسدود کرد و هشت درب بهشت را برای دل مفتوح کرد و این فتح الفتوح می شود. که انسان در درون خودش مسیر ورود دشمنان که جهنمی هستند بسته بشود و مسیر ورود ملائکه و وجود مبارکه پیامبراکرم ص و اهل بیت باشد و قلب ما باید کانون اجتماع مقربان بارگاه خدا باشدبیگانه ای در وجود ما طمع نداشته باد. علیکم انفسکم..
در این راستا این تعبیر قرآن کریم بعد ازآنیکه حساسیت موعظه علی الخصوص موعظه درونی بیان شد، مرحوم شیخ جعفر کاشف الغطاء هرروز صبح خودشان را موعظه می کردند می گفت تو نطفه بودی ،علقه شدی ،مضغه شدی، طفل شدی ،متولد شدی جعیفر بودی (جعفر کوچک) حالابه تو میگویند آیت الله.حواست جمع باشه چی بودی و یادت نره چی می شی.میمیری و زیر خاک میری. هر روز این تذکر را با خودش داشت.طلبه اگر بخواهد طلبه جدی باشد باید هرروز نهیبی به خود داشته باشد و باید ببیند هدفش چیست.جوان طلبه شدی و آمدی در خانه امام زمان(عج) هدفت چیه؟چی میخوای اومدی طلبه شدی؟اومدی درس بخونی ملا بشی یا آمدی آدم بشی؟آمدی بندگی کنی؟آمدی به مقصد اعلی برسی؟آمدی نوربشی از تاریکی ها خدا نجاتت بدهد؟ حالا کجا داری میری؟فاین تذهبون واقعا دنبال همونی هستی که براش اومدی با اصلا فراموش کردی چی میخواهد بشود. این واعظ نفسانی اگر توام شد با واعظ بیرونی اونوقت گاهی یک جمله یا حدیث یا آیه آدم را دگرگون می کند مثل الَمْ یَأْنِ لِلَّذِینَ ءَامَنُوا أَن تخْشعَ قُلُوبهُمْ لِذِکرِ اللَّهِ وَ مَا نَزَلَ مِنَ الحَقِّکه یه دزدی رو از دیوار پایین کشید و مسیر زندگیش را عوض کرد.مرحوم حاج شیخ جعفر شوشتری که هم فقیه بود، هم اعظ بود ،هم مستنبط وهم مجتهد و از همه ی اینها مهمتر اینکه شیدای امام حسین (ع) بود و بادستور ایشان حبیب بن مظاهر با یه لقمه اورا حاج شیخ جعفر کرد. امیدوارم شما هم یه لقمه بگیرید .امام حسین ارباب ما هم هستن،دامن شون را بگیرید یه قطره بچکانند به کام شما، شما هم دریا می شوید. چشمه می شوید.پاک می شوید و پاک کننده. ایشون در مواعظشان دارد که نکند که ما گاهی از دزد هم کمتر باشم. دزد با یه آیه شنیدن بساط دزدی را کنار گذاشت و راهی راه خدا شد. ولی کا خودمون این همه ایه و روایت برای دیگران مگوییم هنوز هم تو محیط های ما غیبت و تنگ نظری و ناسازگاری و بدبینی و بی صفایی وجود دارد. چرا؟فضای طلبگی مدینه فاضله است.بهشت است. شما باید بوی امام زمان بدین باید رنگ خدا داشته باشید.ستاریت شما و کرامت شما همینطور باشد.بهائ شما جمال اخلاقی شماست. هرکسی شما را می بیند باید یاد خدا و امام زمان بیوفتد.ببیند شما فلش هستی به سمت خدا و ترغیب بشوند برای رفتن در این مسیر و رسیدن. چند ساله طلبه شدی ؟چند بار دنبال ایشان گشتی؟مگر نوکر ایشان نیستی؟ مگر نان خور او نیستی؟مگر به خانه او پناه نیاوردی؟مگر پناهجوی خانه امام زمان(عج) نیستی؟هیچ وقت دلت برای ایشان تنگ شده؟ هوای ایشان را کردی؟ هیچ وقت گریه ات گرفته بگی آقا یه دستی رو سر من بکش ،هوای من را داشته باشه من خاطرم جمع بشه بی صاحب نیستم.آیا شده؟ اذهبوا و تحصصوا.شما یوسف دارید، اقا دارید،در پریشان حالی ها باید به او بگویید: یا ایها العزیز ! مَسَّنا و اهلنا الضُر و جِئنا ببضاعه مُزجاه و اَوفِ لَنَا الکَیل و تَصَدَّق علینا ؛ ان الله يَجزِي المتصدقين .» انقدر هر روز با امام زمان خلوت کنید.ظهر الفساد فی البر البحر بما کسبت ایدی الناس. در در بین ما چی؟ مطمئن هستید هر روز کارهای شما در س شما، بحث شما، نماز شما صفای شما حضرت را خوشحال میکند؟آیا ایشان میگوید الهی خیر ببنی طلبه ؟آیا ایشان میگوید چه طلبه خوبی هستی؟ نکنه آقا گریه کنند و بگوین خدا هدایتت کنه! تا کی میخواهی اینجوری نا خلف باشی؟این موعظه ها دل را آب می کند! أَعِظُكُمْ بِوَاحِدَةٍ.این موعظه ی خداست خدا می گوید!متعظ باشیم.وعظ پذیر باشیم. به خودمان دلسوز باشیم. موعظه ی خدا از روی محبت است. آن موعظه ای که همه ی خیرات و ارزش ها در او نهفته است این است که پیام لله داشته باشیم.ان تقوموا لله.همه کارها برای خدا باشد.رزمنده وقتی تو جبهه هست،غذا هم که می خورد،خوابش هم قیام است.او هیچ قعودی ندارد.هیچ نومی ندارد.همش بیداری است و قیام . شما تو جبهه هستی. تو این جبهه اولین چیزی که قیام در برابر قعود است،جهاد است فضل الله المجاهدین علی القاعدین .جهاد قیام است در مقابل قعود.قعود از جنس از جبهه فرار کردن،از مبارزه و انقلاب روی گرداندن.
ایشان همچنین بحث جهاد را مطرح کردند که جهاد سه نوع است:۱٫جهاد اکبر،۲٫جهاد اوسط۳٫جهاد اصغر و این ها با هم ملازمه دارند.
جهاد اصغر جهاد با دشمن است جهاد اصغر مقابله با فساد و گناهان بیرونی است .مقابله با فحشاست مقابله با حرام خوری ها است.مقابله با مسئولین نفوذی است.مقابله با ستون پنجم دشمن در داخل کشور است. مقابله با وهابیت و انحرافات اخلاقی و فکری و عقیدتی استاین جهاد اصغر است.
.جهاد اوسط یعنی اینکه ادم علیه خصلت های بد خود به پا خیزد و درون خود را پالایش کند قد افلح من زکیها. این تزکیه یعنی که آدم علیه حسد خودش قیام کند. توجه داشته باشیم حسد در همه ما وجود دارد و در میان علما رقابت فراوانی دارد والحسد للعلما. ما احترام برای همه مراجع قائلیم ولی بیوت علما که بروید همه …. بیت خودشون را دارند،نسبت به بیوت دیگر علاقه ندارند که رونقی در آنجا باشد این حسد در همه جا آتش و در حوزه ها جهنم است آتش عادی نیست. لذا از اول با این خصیصه حساس باشید..وقتی از کسی خوشمان نمی اید به دلیل اینکه او امتیاز میگیرد،یا او در دل ها جا میگیرد یا او فضا برایش درست میشود و ما جا می مانیم. راه کار دارد و قدم اول این است که به خدا پناه ببریم و قدم دوم از آثار شوم حسد مطلع شویم با مطالعه کتابهای اخلاقی خصوصا جامع السعادت مرحوم ملا مهدی نراقی یا مهجه البیضائ. اینها باید خوراک طلبه باشد.باید دم دستش باشد .هر روز یک صفحه کتاب اخلاقی بخواند.حسد خیلی خطرناک است. خطر برای جامعه همین مسئله حسد است أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلي ما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ اهل بیت علیهم السلام با آتش حسد حسودان به این مظلومیت رسیدند و این همه مصیبت کشیدند.تصریح قران کریم است أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلي ما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ
یکی دیگر از خطرات برای انسان تکبر است که خیلی هم خطرناک است. و باعث می شود انسان خودبین و خودخواه شود و رذیلت بسیار خطرناکی است. امروز این دعواهای سیاسی که مردم دچار این مشکلات اقتصادی شده اند این بازی های سیاسی که می خواهند خودشان را بزرگ کنند که کار به اینجا کشیده شده است .آدم نباید خود بین باشد. نباید خود خواه باشد.
مرحوم شهید آیت الله آقای قدوسی مجتهد بودند مسلم بودند ولی درس خارج فقه نمی گفتند که ما از اقا قدوسی خواستار این شدیم که برای ما عروه الوثقی بگویند و اقای قدوسی می توانست سطوح عالیه تدریس کنند ولی فقط رساله یا عروه الوثقی می گفتند.احکام می گفت برای ما. اقای قدوسی اساتیدی به مدرسه حقانی دعوت کرده بودند که هم درس اقتصاد بود که اقای دکتر نماز می امدند و هم روانشانسی که که یکی از اساتید از استان اصفهان می آمد.هم استاد طبیعی ما بود که آدم ریش تراشیده ای بود.
آقای قدوسی از پدرشان میراثی داشتند به خاطر اینکه برنامه مدرسه حقانی دچار اختلال نشود برای تقسیم ارث نرفتند و اموالشان درنهاوند از بین رفت و به ایشان چیزی تعلق نگرفت و ایشان از این کلاهی های دانشگاهی که مهمانشان بود هم جلوتر نرفتند و یک مورد هم ما مشاهد نکردیم اما ما ها سر و دست می شکنیم.مرحوم اقای انصاری شیرازی استاد منظومه و استاد اخلاق ما بودند. ایشان نور محض بود و جز خدا در وجودشان نبود حیای محض بودند حتی ایشان رک به صورت طلبه نگاه نمی کردند و مثل استادشان علامه طباطبایی بودند یغضی حیاء و یغضی من مهابته این حیای آقای انصاری برای ما درس بود و آقای انصاری وقتی که از کلاس بیرون می آمدند کفش طلبه ها را جفت می کردند این یعنی خودشکنی این یعنی مبارزه با تکبر ذاتی است.آقای قدوسی فرمودند که دو طلبه با هم می رفتند شخصی به آنها سلام کرد که یکی از انها گفت او به من سلام کرد و دیگری گفت به من سلام کرد.آن شخص متوجه حرف این دو شد و گفت به هر کدامتان که خرتر است سلام کردم. ولی اقای قدوسی این موضوع را در وجودش حل کرده بود. این توقعات مربوط به تکبر است.وقتی جایی می رویم که قدیم ها صف و نهال می گفتند تعارف نبود از روی تواضع بالا صدر مجلس نمیامدند ولی الان این موضوع یک حالت نمایشی شده و اقایون معمی هستنند که خودشان در هر جایی می چپانند و این بد است و این فرنگ منحط است و باعث می شود پیش خداوند زشت شویم و پیش شیطان ما رو بازیچه قرار دهد و باعث می شود مردم با دید هدایتی به ما نگاه نکنند و بگویند اینها به درد نمی خورند لذا مسئله ادب که خودش یکی از کلاس های مقابله با تکبر است فرمود ان هذا العلم و الادب ثمن نفسک و این علم و ادب دو تایی با هم قیمت نفس هستند. هر قدر علم و ادب شما بیشتر شود بها و ارجتان نزد خداوند بالاتر می رود.
اقای قدوسی خیلی پرهیز داشت از این که جوری حرکت که بوی اشرافیت بدهد . برادرانی بودند به نام شرافت ها که لباس طلبه را می دوختند و بردار بزگ تعریف می کند روزی اقای قدوسی پارچه ای اوردند وگفتند که این پارچه را پشت و رو بدوز که اون طرفش مقدار تو ذهن میزنه، آدم خوشش میاد. این اداء نبود در وجود ایشان بود.
سحر ها ایشان به اتاق خود می آمدند بدون اینکه خودشان را نشان بدهد و از اتاق خود قیام طلبه ها برای تهجد را زیر نظر داشت.آقای قدوسی وقتی تشریف آوردند به مدرسه حقانی در همون ماه های اول شاید هیچ حجره ای نبود که طلبه هاش بیدار نباشند و اهل نماز شب نباشند. می آمدند تو مدرسه حقانی و برخی از این طلبه ها عبا به سرشون می کشیدند تا شناخته نشوند.در گوشه گوشه ی این مدرس آدم صدای هق هق گریه می شنید.این الذین رکبوا الطریق … کجا رفتند اینها؟کجا رفتند؟شهیدقدوسی ما را تابستان ها به مشهد می بردند،(مدرسه حقانی را مرحوم آقای میلانی اداره می کرد از نظر بودجه مرحوم آقای بهشتی اقای حائری تهرانی را همراه خودش کرده و بیوت همه مراجع رفته بود و گفته بود ما یک راه تویی را میخواهیم در حوزه شروع بکنیم ولی کاری به کار ما نداشته باشیدو.نامی از شما مطرح نشود.خب بیوت معمولا قبول نکردند و فقط اثای میلانب قبول کرده بود و نامی هم از ایشون نبود و کاری هم به کار ایشان نداشت)شهید قدوسی ما را نزد اقای میانی بردند و در حضور ایشان از ما امتحان حفظ قرآن را گرفتند (من ثلث قرآن را از بر کرده بودم)که بعد از امتحان به مرحوم اقای جبریل عرض کردند که برای ما روضه بخوان ایشان هم روضه تلاوت سر مقدس حضرت اباعبدالله را خواندند.خیلی خوش سلیقه بود.آنجا آقای میلانب فرمودند آقای قدوسی من هستند بلکه از من بهترند. و آقای میلانی به ما طلبه ها گفتند شماها جان من،نور چشم من و امید آینده حوزه هستید حیف که نشد اونی که آنها توقع داشتند نشد. ولی این حرف،حرف آقای میلانی نیست شما امید آینده امام زمان (عج) هستید وحضرت حجت منتظرند ببینند شما میتونید از مدیران خوب ایشان باشید.منتظرند تا تشریف بیارند.آیا تنها نمی مانند؟شما به دست کوفیان نمی سپارید ایشون را.شما با فتنه ها نمی سازید. خیلی از آخوندها با فتنه ها همراه شدند سال ۷۸ و هنوز هم همراه هستند و این سید مظلوم را که کاری هم به کارشون نداره ولی امام زمان(عج)بیاد باهاشون کار داره،لذا آقا بیاد تکفیرش می کنند فتوا به کفر امام زمان میدهند.این در روایات است اولین گروهی که حضرت در کوفه با آنها مصاف می دهد همین آخوندا هستند.اینکه می گوید در کوفه معلوم می شود اهل تسنن نیستند،خود ما هستیم که با حضرت میجنگیم.اینها را شوخی نگیرید اینها در امتحانات خودش رو نشون می دهد .
آقای قدوسی می گفتند که در اداره حوزه اقای میلانی هیچ سوال و جوابی در اداره مدرسه حقانی از ما نمی پرسیدند و اقای میلانی فقط یکبار گریه کردند و به اقای قدوسی گفتند این پول که می دهم برای ارث پدر من نیست پول اقا امام عصر است که من میدهم شما صالحی نجف آبادی را آورده اید در آن مدرسه تا برای طلبه هاتون تاریخ بگوید با پول امام زمان؟آقای میلانی گریه کردند.
لذا حساسیت به اعتقاد طلبه ها از همه چیز مهم تر است اینکه قبلا طلبه در مقابل شبهات تهاجی قوی بشود و بعد انها را ببیند و خود را مجهز کند.جنگ تمتم عیار کفر واسلام است جنگ تمام عیار ولایت با حاکمیت شیطان است .تو این مسئله از اوجب واجبات است که مرحوم علامه طباطبایی در قران فلسفه را شروع کردند و خیلی ها مخالف این موضوع بودند چون فضای قم مناسب نبود و از آقای بروجردی خواستاری تعطیلی این درس شدند و اقای بروجردی هم نیز از علامه طباطبائی همین را خواستار شد و در جواب پیام اقای بروجردی که مودبانه پاسخ دادند (این ها را از روی حساب عرض میکنم نیاز شما طلبه های عزیزاست از ما گذشت لیاقتی نداشتیم ونتونستیم کفایتی بخرج بدیم ولی شما را بخدا شما قدر خودتان را بدانید جوانی خود را آب نکنید اضاعه الفرصه غصه شما عمر سوزی نکنید شما جوانی خودتان را ذخیره کنید شما بار خودتون را ببنید قبل از آنیکه مشهور شوید.قبل از آنیکه عادت کنید به مسائلی. امروز سبک بالید سر سفره امام زمان(عج) کسی کاری به کارتان ندارد لذا هم در اعتقاد و هم اخلاق و هم در علم اوج بگیرید پرواز کنید معراجی بشید لحظه ای توقف و رکود و عقب گرد نداشته باشید) و در نامه این گونه نوشته شده بود:من وقتی وارد حوزه علمیه قم شدم دیدم چهار خلاء غیرقابل تحمل وجود دارد اول اینکه طلبه ها از نظر عقلی شکوفا نیستند و در مقابل شبهات می مانند و لذا مباحث عقلی را مطرح کردیم تا عده ای مجهز شوند در برابر امواج سهمگین مادیت که جامعه بشری را تهدید می کند بتوانند اسلحه لازم را برای مقابله با شبهات را داشته باشد.دوم اینکه حوزه ای با این عرض و طول که این همه نجاسات و مطهرات حیض و نفاس در ان بحث می شود ولی در اخلاق یک بحث فقهی هم نیست و فضایی برای اخلاق در حوزه علمیه وجود ندارد.خیلی مصیبت است که حوزه علمیه،حوزه امام جعفر صادق(ع) درحیض و نفاس بحث بکند ولی در فضائل و رذائل اخلاقی بحث نکند. جزئ امور مغفول است اخلاق .بعثت لاتمم مکارم الاخلاق .انک لعلی خلق عظیم. اخلاق حرف اول را می زند.هدق پیامبر اکرم است لذا مرحوم اقای علامه طباطبایی درس اخلاقی شروع کرده بودند که آهنگ عرفان عملی و عرفان نظری با هم داشت .اولین شاگردانش هم مرحوم آقای خوشوقت مرحوم آقای سعادت پرور آشیخ علی اقای پهلوانی و تعدادی از اینها بودند که اقای مهدوی کنی جزء همون ها بود.
سوم اینکه معارفی که در روایات ما هست شما از این رویای بیکران روایت پیغمبر و اهل بیت اون چه که مربوط به فقهی که گاهی هم خیلی کاربرد ندارد چندین دور در طهارت درس خارج می گویید این معارف بلند معرفتی اخلاقی در بحارالانوار و مجامع روایی دست نخورده مانده است. شما به یک قطره می پردازید،تمام عمرتون را هم اینجا میگزارید و این روایات خاک میخوره وزیر خروارها غفلت فراموش شده.لذا مرحو علامه شروع کردند بحار الانوار را حاشیه می زدند که با هجمه های بسیاری مواجه شدند ونتوانستند ادامه بدهند.
چهارم اینکه قرآن در فضای حوزه مهجور است.یک طلبه می اید جامع المقدمات را میخواند و تا سطوح عالیه می رسد اگر یکبار به تفسیر مراجعه نکند چیزی از او کم نمی شود.دروس حوزه با قرآن هیچ پیوندی ندارد.و این قران را حوزه ها از صحنه خارج کردند. وکی از شکایت پیامبر اسلام بر اساس آنچه که در قران حکایت میکند وجود مبارک رسول الله در محکمه عدل الهی شکایت خواهد کرد. واتخذوا هذا القرآن مهجورا لذا آوردن قرآن به صحنه از مهمات از مهام اعتقادی علامه طباطبایی بود که تفسیر المیزان را نوشتند و درس تفسیر را برای شاگردانشان آقای جوادی و دیگران که بحمد الله امروز ذخیره هستند. اینها عرض کردم تا بدونید خلاء ها کجاست و در برنامه ریزی هامون بدونید که چه جوری برنامه ریزی بکینم که اخلاق متن باشد نه حاشیه.اینکه حالا یه طلبه ی روضه خوانی بیاید به عنوان درس اخلاق بنده خودم کی هستم من خودم شرمنده خودم هستم ولی این کفایت نمی کند هر فصلی ماهی یک کسی بیاید دوتا جمله به شما بگوید وقتتان را بگیرد این که نمیشود اخلاق باید در متن باشد اخلاق باید در متن کلاسها باشد نه اگر کلاس اخلاق بود در کنار درس های اصول و منطق و اینها و این هم در ردیف اینها بود این که اخلاق نیست.باید هر استاد ادبیات استاد اصول استاد منطق اینها همه باید استاد اخلاق باشتد باید وجهه ی حرکت ما به سوی اخلاقی شدن باشد والا یه استاد اخلاق باشد و آن استاد هم بیاد تبحر خودش رو مهارت خودش را تو کلاس نشون بده طلبه از کلاس بیرون میاد هیچ توجهی به خداشته هیچ نورانیتی نداشته به چه دردی میخورد؟باید دروس علمی ما هم اخلاق باشه و تا این تحول در ما بوجود نیامده اخلاق مهجور است.
از جمله کلاس های اخلاقی سازنده قطعی اتصال به حضرات معصومین است و تا دل متحول نشود آدم به جایی نمی رسد و در انکسار هم هیچ رمزی مثل رمز مصیب امام حسین نیست عرفای ما دل دادن به امام حسین،سوز و گداز را را مجرای تقرب خودشون می دانستند.